۱۳۹۰ مرداد ۱۲, چهارشنبه

بازگشت سرزمین جاودان

دوسال و اندی از آخرین فعالیت های تارنمای سرزمین جاودان گذشت.
در این مدت دراز فرصتی پیش آمد تا ایده ها و تفکرات را دسته بندی کرده و آنچه کهنه بود دور بریزم. در این مدت رابطه من با بسیاری از دوستان قطع شد که امیدوارم با بازگشت ما به فضای مجازی به دیدار شان مشرف شوم..
با این آرزوی با شما هموطنان درود میفرستم.

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

رواج چند اصطلاح ( بنقل از یک ایمیل دریافتی )

روشي زيباوموثربراي مبارزه


طرف خیلی صدا و سیماست: يعني طرف خيلي خالی می بنده ياواقعيت روبرعكس نشون ميده.

یارو خیلی کامران نجف زاده ست: این اصطلاح که چه عرض کنم، این فحش، خیلی کاربرد دارد چون چندین لنترانی را با هم در خود جای می دهد. یعنی طرف خیلی دغل، شارلاتان، وطن فروش، بدبخت، خاک بر سر، بی همه چیز، دو قرانی و عقده ی متحرک است.

طرف از اون تأیید رهبری شده هاست: می خوان به ما زور چپونش کنن.

قضیه خیلی بیست و سیه: قضیه خیلی بند تنبونی و آب دوغیه.

حرفت در حد بیست و چهار میلیون رأی احمدی نژاد بود: خیلی دروغت گنده بود، یکم کوچیکترش کن که باورمون بشه.

مگه وزارت کشوره؟: مگه خم رنگرزیه یا حوض نقاشیه که مرد صورتگر بندازن توش و چیتوز بکشن بیرون؟

یارو خیلی نوکیاست: از اون خبرچینای دِبشه يايه خائن حروم زادس.

مثل جنبش سبز می مونه: دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره

چالشی بنام دموکراسی





دنیای مجازی اینترنت بزرگترین زمین تمرین دموکراسی دنیاست . اشخاص مختلف از قشرهای مختلف با ادیان مختلف و گویش های مختلف در این زمین به تمرین دموکراسی می پردازند .
واژه دموکراسی به معنای مردم سالاری واژه ایست که چندیست بر سر زبان ها افتاده و دموکرات بودن نوعی افتخار به حساب می آید. متاسفانه در تفسیر واژه دموکراسی همیشه زیاده روی شده است و خیلی ها تعبیر غلطی از دموکراسی دارند. دموکراسی اصولا به معنای احترام گذاشتن و نظر ها و عقاید دیگران نیست . شاید بهترین تعبیر دموکراسی را در جمله ای از ولتر میابیم .

ولتر یکی از بزرگترین متفکرین و روشنفکران غرب می گوید :((من حاضرم جانم را بدهم تا تو بتوانی حرفت را بزنی ))!! این تعبیر صحیحی از دموکراسیست . دموکراسی یعنی آزادی هر فرد در گفتن نظرات و عقایدش حتی اگر این عقاید بر خلاف نظر و اعتقاد عمومی باشد .

این بدین معنی نیست که دیگران صرفا بخاطر (( دموکرات )) بودن و به ((بهانه )) احترام گذاشتن به عقاید با نظر همه موافق باشند و مخالفت خود را بیان نکنند. این کاریست که برخی از ما نئو دموکرات ها می کنیم یعنی به بهانه دموکراسی نوآوری ها را سرکوب می کنیم.

پیچیدگی واژه دموکراسی خطرات خاص خود را دارد که با تعابیر اشتباه همین دموکراسی ممکن است به نوعی استبداد اکثریت تبدیل شود. یعنی اکثریت با اتکا به تعداد . اقلیت را به بهانه دموکراسی سرکوب کند. خطر دیگر آن است که عده ای به بهانه دموکراسی از آن سوء استفاده کرده جامعه مدنی را به بیراهه بکشند .

هیچ وقت فراموش نکنیم که هدف دموکراسی بقای جامعه مدنیست. درست است که در دموکراسی هر کس حق بیان عقیده خود را دارد اما این نباید بدان معنی باشد که عده ای صرفا برای سودجویی و با اهداف برنامه ریزی شده جامعه را بیمار کنند. با اینگونه دموکراسی ها باید بمقابله برخاست چون جامعه را بیمار و آن را به فروپاشی می کشانند. موضوع دیگر نوع بیان عقاید در دموکراسیت. مسلما فحاشی و بدگویی در هیچ نوع جامعه ای قابل قبول نیست و روح جامعه مدنی فحاشی را نمی پإیرد حتی اگر به بهانه دموکراسی باشد.

ابراز مخالفت با یک عقیده باید اعتراض مدنی و بی خشونت باشد.
تخریب ادامه دار عقاید دیگران در سایه دموکراسی بهرحال تخریب است . عده ای از این طریق نه تنها سودی برای جامعه مدنی ندارند بلکه فقط به خوردن ریشه های آن می پردازند. دموکرات بودن درواقع یعنی درک نیازهای جامعه و فعالیت برای به ثمر رسیدن آن ها واین نوع دموکراسی بستگی به رشد فکری هر فرد دارد و تعریف مشخصی برای آن وجود ندارد.

حال در مقابل افرادی که به تخریب می پردازند چه باید کرد ؟

نکته اول مقاومت پایداری
نکته دوم عدم بحران سازی
نکته سوم مطالعه و بحث برای متقاعد کردن(و نه سرکوب و سانسور ) نظرات مخالف
چهارم ایجاد انجمن ها( احزاب ) برای هم فکری و پیدا کردن راه حل ها برای مشکلات ( لزوما به معنای احزاب سیاسی نمی باشد )
دموکراسی یعنی هویت فردی . هرکس میدان مبارزه را ترک کند جنگ را حتی قبل از شروع آن باخته است .

۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

دو کلام با برادر حسین






حسین آقا سلام علیکم

با سلام به شما یارو یاور مموتی و نوکر آقا و همرزم فاطی اره
حسین آقا سال هاست که با شما آشنا هستیم و شیفته ادبیات کیهانی شما شدیم. شما آدم بسیار روشن فکری هستید و در روان شناسی و آخوند شناسی و تاریخ و پزشکی نجوم هم از محمود دست کمی ندارید. از نظر ادبیات هم که مثل اوس عبدالکریم سروش بسیار فرهیخته و افسار گسیخته هستید.
درباره همه موضوعات هم که مشالله فتوا میدید. از اتوبوس سوار شدن خواهر مادر مردم تا سیاست خارجه و روانشنسی مخالفان دولت . آخ یادم رفته بود. خدا صواب بازجو بودنو هم بتون بده یدفه قهر نکنید کیهان عینهو دو طفلان مسلم بی پدر بشه. بی پدر مادری بد دردیه. شما خوب میدونید چی میگم. بخدا شما و فاطی جون سکس سیمبل ما هستید. ما که روی فاطی رو هیچ وقت ندیدیم اما با قوه تفکر خارق العاده که حاصل درس های روزانه شماست میتونیم تصور کنیم چه آتیشی زیر اون پرده سیاه پنهان شده. عجیب نیست که دکتر الهام صبح بصبح نیش مبارکشون بازه و ریش مبارکشون در هم.
خلاصه اوستا حسین. این مقاله آخریتون هم که پر نظریه و اسناد و مدارک بود . با این مقاله های آتشینتون آتیش بجون هیلاری و اوباما و میلبندو برلوسکونی انداختید والله دمتون گرم . حتما با دکتر ولایتی و رهبر معظم هم پای منقل کلی روی این نظریه کار کردید.

راستی... علی اکبر سیرجانی از اون دنیا بهتون کلی سلام رسوند و یه چیزای گفت که اینجا جای گفتنش نیست. ایشالله به صرف از اون چیزا تو زیر زمین کیهان یا بند 209 شخصا به عرضتون میرسونم.

...زت زیاد

اسرائیل و جنبش آزادی خواهی در ایران

خود اسرائیلی ها هم می دانند که یک حمله نظامی هوایی و بمباران تاسیسات اتمی ایران دردی را دوا نخواهد کرد و رژیم ایران بی شک راه هایی برای مقابله با آن را دارد. با شک و گمان هایی درباره وجود نیروگاه هایی مخفی دیگر در ایران به چنین اقدامی نمیشود برای جلوگیری دست یابی رژیم ایران به سلاح اتمی امید داشت.
از نظر استراتژیکی و هنر جنگ نیز بمباران های هوایی هیچ گاه سرنوشت ساز نبوده و نیستند . بمباران های هوایی فقط و فقط بمنظور ایجاد نارضایتی در میان مردم و وادار آنان به شورش داخلی علیه حکومت است و این در حالیست که در تاریخ حملات هوایی هرگز چنین اتفاقی رح نداده است و چه بسا مردم استقامت نشان داده اند آنچنان که در بمباران عظیم آمریکایی ها بر علیه زاپنی ها در سال آخر جنگ جهانی دوم و بمباران متفقین بر علیه دولت آلمان در همان سال رخ داد. در آن روز ها واکنش مردم برعکس بود و مردم پشت دولت های خود ایستادگی کردند.
تا پیش از جنبش مردمی و آشکار شدن ضدیت مردمی با رژیم هم قطعا گمان بر همین بود. شاید اسرائیل گمان میکرد که نتنها حملات دردی را دوا نمیکند بلکه به واکنش رژیم هم خواهد انجامید.. اما در موقعیت کنونی که حکومت پایگاه مردمیش را از دست داده آیا اسرائیل جدا به حمله نظامی فکر می کند ؟

در احوال شیخنا و مولانا شیخ جنتی (سگ نگهبان)

آن شیخ همیشه نگهبان، آن تایید کننده صلاحیت جهان، آن که حتی صلاحیت پدرش را هم رد می کند، آنکه مسیر اصلاح طلبان را در هر انتخاباتی سد می کند، آن که در نمازجمعه حرف هایش آتشی است، آنکه مثل صفحه گرامافون کمی خشی است، آنکه پشت پرده‌ی تمام حوادث اخیر است، آنکه صد اصلاح طلب اکنون در زندانش اسیر است، آن شیخ تندمزاج بسیار عصبی، آن تبدیل کننده طلا به ورق حلبی، آن که خدا با خلقتش بر شیطان گذاشته منتی، شیخنا و دشمننا جنتی، از بزرگان و عظام بود و از بعد از هجرت رییس شورای نگهبان نظام بود. گویند چون زاده شد سگ او را گاز گرفت. صد طبیب گرد آمدند که درمان کنند. نشد. زاهدی عبور می کرد. او را پرسیدند این سگ گاز گرفته را چه کنیم؟ زاهد گفت: او را نگهبان کنید که خوی سگی در او پیچیده و او تا ابد به پاچه ها آویزان باشد. پس پدر او را به در خانه ببست و هر مهمان و رهگذر را می گرفت. چون سنی از او گذشت او را گفتند: چرا خوی سگی رها نکنی و به مردم نمی پیوندی؟ گفت: در سگی حالی است که در مردمی نباشد. نان در سگ بودن است. غزالی در کتاب “فی احوال الکلب و العقاب” نقل کرده: دو سگ بودند که به جهان شهره گشتند و عالم به پاچه گیری آن ها گرفتار شد. در شرق شیخ جنتی و به غرب سگ آقای پتیبن (petiben). نقل است روزی منشی خویش را گفت: از عکس هر یک از اصلاح طلبان هزار کپی بگیر. پس منشی بگرفت. روز بعد گفت که دیوار اتاقش را به عکس ها کاغذ دیواری کنند. شیخ قرائتی (دامت جملات ناتمامه) عبور می کرد. گفت: ای شیخ! مگر تو از اصلاح طلبی خیر دیدی که عکس ایشان بر دیوار کوفتی؟ جنتی گفت: من سگم اما حافظه ام چون گربه ماهی است! پس عکس ها را بزدم تا فراموش نکنم که من به چه در این دفترم چون به یک بار که فراموش کرده بودم نزدیک بود صلاحیت محمود را رد کنم. شیخ قرائتی گفت: من از اول هم …چی؟ و باز جمله خویش ناتمام گذاشت. گویند وی صد سال عمر کرد و هر روز نهصد بار رد صلاحیت کرد و هشتصدهزار دروغ گفت، و هفتصد میلیون ریا کرد و ششصد میلیارد خطبه خواند اما دو کلمه حرف حساب نزد. چون اجل به سراغش آمد از او پرسید: ای شیخ حاضری که برویم؟ شیخ به سرعت حمله کرد تا پاچه اش بگیرد. اجل لبخندی زد و گفت: ای شیخ دندانهایت ریخت و هنوز توبه نکردی؟ برخیز که تو صلاحیت سگ بودن هم نداری.

برگرفته از پیامی از یکی از هموطنان به سایت ایران پرس نیوز

استراتژی نظام ( حدس ها و گمان ها )

حکومت بر ملتی که حکومتش را مشروع نمی داند یا غیر ممکن است یا زود گذر.
بحث بر سر اینکه آیا ستاد کودتا چیزی از سیاست سرش میشود یا که خیر خودش بحث مفصلی است.
اینجا سعی دارم به راه حل هایی که نظام ولایت فقیه می تواند در پیش گیرد که شاید بتواند مشروعیت از دست رفته را دوباره بدست آورد اشاره کنم.

اولین نکته این است که در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد بوضوح نظامی شدن حکومت را شاهد بودیم. با ورود سپاه به حکومت جای برای آخوند ها تنگ شد . دولت احمدی نژاد اولین دولت بعد از انقلاب است که به یکباره خالی از ملا شد. آخرین قربانی پاک سازی دولت مصطفی پورمحمدی بود. اخبار واگذاری کارخانه جات و گلوگاه های اقتصادی به سپاه از چند سال قبل شروع شد و دخالت آشکار سپاه در تمام کشور چشمگیر بود.
به یکباره تمامی استانداران و شهرداران از درون سپاه انتخاب شدند . این خود تلاشی دیگر برای بیرون راندن آخوند ها از صحنه سیاسی بود. افشاگری های عباس پالیزدار هم کیش سپاه به آخوند ها بود و اگر نیک بنگریم در میان متحمان به هیچ وجه آخوند های حامی دولت به چشم نمی خورند. شخصیت ساختگی هاله نور بسر احمدی نژاد هم حمله ای دیگر به کاراکتر مقدس آخوند ها بود. جایی که رئیس جمهور ادعای ارتباط با امام زمان را می کند و مسخره جهان می شود قداست آخوند و ادعاهای آن ها هم زیر سوال می رود.
مخالفت (( روحانیت )) با احمدی نژاد هم به علت تخته شدن دکانشان است نه بخاطر انقلاب یا ملت و و و.

این برنامه ریزیه هوشمندانه آثار خود را بوضوح نشان داد . به همین علت اصول گران ادعا می کردند که احمدی نژاد چهار سال دیگر هم رئیس جمهور ( متخب ) باقی خواهد ماند . گاف های علی خامنه ای در توصیه به دولت برای برنامه ریزی برای پنج سال آینده و پیش گویی های عجیب و غریب جناح اصول گرا هم پیشگویی یک پیروزی تمام عیار بود.
ملتی که از اصالاح طلبان دلسرد شده بودند دیگر علاقه ای به حضور در انتخابات نداشتند و همین امر تقلب را بسیار آسان تر می کرد.
چون غیر از خاتمی اصلاح طلبان دیگر کاندیدای قدری نداشتند که سیل جمعیت را بپای صندوق های رای بکشاند و این درحالی بود که مردم دیگر حتی به خاتمی نیز امیدی نداشتند.

اما در زیر نقاب آبرو ریزی های جهانی احمدی نژاد یک روند جدید در کشور در جریان بود. همسایه شمالی ایران یعنی روسیه تارهای خود را در سرتاسر ایران پیچیده بود و کنترل خود را گسترش می داد . با استناد به شایعات حرف های این و آن از جمله نامه محسن سازگارا به خامنه ای ارتباط روس ها و رهبری ایران از روزهای آغازین انقلاب 57 بسیار خوب بود . اگر از خاطرم نرفته باشد یکبار خامنه ای در سخنان خود ادعا کرد که ملت ایران از روس ها خاطرات خوشی دارند !! آخرین تایید این نظریه را می شود در بیانیه مهدی کروبی پیدا کرد . جایی که به همسایه شمالی ایران که کسی جز روسیه نیست اشاره می کند.

روند سوم قدرت گرفتن خامنه ای بود که بعد از رهبری نمایشی در طی سال های ریاست جمهوری خاتمی و هاشمی رفسنجای به قدرت اول سیاسی تبدیل شده بود و این آن زمانی آغاز شد که سپاه با همکاری بیت رهبری با تقلب در انتخابات 84 دست رفسنجانی را برای همیشه از پست ریاست جمهوری کوتاه کردند. تقلبی که آنسال سر و صدایی بپا نکرد اما نوید یک حکومت دیکتاتور منشانه را میداد. همزمان با ریاست جمهوری احمدی نژاد فشار بر مردم و سرکوب دو چندان شد . ملتی که به آزادی های دوره خاتمی عادت کرده بودند ناگهان به سال های آغازین انقلاب بازگشتند . خامنه ای با استفاده از احمدی نژاد اینبار حکومت می کرد چون با بدنامی احمدی نژاد عملا رقیب سیاسی جدی برای خود نمی دید . فائزه هاشمی در نواری که چند روز پیش در اینترنت پخش شد این نظریه را تایید می کند .
با ریاست جمهوری احمدی نژاد خامنه ای عملا انتقام دوم خرداد را از رفسنجانی گرفت جایی که رفسنجانی برای کنار زدن ناطق نوری که مورد تایید رهبر بود پای به میدان گذاشت.

اینجا نباید یک نکته کوچک فراموش شود و آن نیز شورای نگهبان است . نقش اعضای شورای نگهبان در پروژه کودتا فراموش نشدنی است . تمامی اعضای شورای نگهبان از مخالفان سرسخت اصالاح طلبان هستند. از شیخ محمد یزدی و جنتی گرفته تا غلام حسین الهام همگی تعضای باند حکومتی هستند و با وجود چنین شورای نگهبانی عملا نمیشد انتظار انتخاباتی دیگر را داشت. خصوصا احمد جنتی که ادعا میکرد پشت سر دولت نهم حضرت مهدی ایستاده . حرفی که احمدی نژاد رواج داد اما با واکنش تند آخوند هی غیر دولتی حرف هایشرا پس گرفت.

اما حکومت دو مورد بسیار مهم را فراموش کرده بود.
یکی اقتصاد و دیگری موضوع اتمی شدن جمهوری اسلامی و عواقب آن که اثر مستقیم بر اقتصاد کشور داشت . با شروع تحریم های بین المللی بر ضد حکومت اقتصاد ایران پس رفت عجیبی کرد که آن را به مرز نابودی کشاند. کشاورزی از بین رفت . ایرانی که در اواخر ریاست جمهوری خاتمی به شکوری صادر کننده تبدیل شده بود ناگهان دوباره شدیدا به فروش نفت وابسته شد.
دولت بی کفایت احمدی نژاد قادر نبود اقتصاد را کنترل کند چون اگر چه ایران تحریم های بین المللی را در زمان جنگ هشت ساله هم تجربه کره بود اما این بار دیگر جنگی در کار نبود که حکومت بتواند با بهانه کردن آن مردم را به ایثار دعوت کند و به این ترتیب نارضایتی ها را سرکوب کند. این بحران با بحران مالی جهانی و کاهش قیمت نفت صد چندان شد .
تورم.. عدم وجود آزادی ها اجتماعی ملت را به دشمن شماره یک دولت تبدیل کرد و این در حالی بود که بیت رهبری موضع گیری خاصی نکرده بود اگرچه جلوگیری از استیضاح وزرای کابینه به تحریک خامنه ای کم کم موضع رهبر را آشکار می کرد.

ملت ایران دیگر احمدی نژاد را نمی خواست اما هنوز بدون وجود یک رقیب سرسخت امیدی به بهبود نبود. این امید با کاندید شدن میرحسین موسوی بار دیگر تقویت شد. حکومت انتظار چنین جنبش عظیمی را نداشت که نه برای موسوی بود و نه برای رنگ سبز بلکه یک مخالفت آشکار با رئیس جمهوردست نشانده رهبر بود. با ورود مهدی کروبی به صحنه انتخابات و شعار هایی که نوید میل جناحی از حکومت به تغییر برای ماندن میداد کار احمدی نژاد بسیار سخت و حتی غیر ممکن به نظر می آمد.
جنبش عظیم مردمی برای بیرون راندن احمدی نژاد تمام برنامه ریزی های حکومت را بر هم زد. حکومت به مقطعی رسیده بود که حتی اگر بر فرض موسوی یا کروبی فقط نقش عروسک خیمه شب بازی را اجرا می کردند با فشار ملتی که آن ها را به جلو میراند توانایی عقب نشینی را نداشتند. اگر چه این موضوع کمی بعید به نظر می رسد.
کروبی دل خوشی نه از احمدی نژاد و نه از خامنه داشت. موسوی از زمان جنگ و دو دوره نخسن وزیری با خامنه ای سر جنگ داشت و به روایتی پست نخست وزیری را خامنه ای بدلیل دشمنی که با موسوی داشت از ارکان حکومتی پاک کرد.

ترس دیگر خامنه ای حمایت پنهان و در عین حال آشکار باند رفسنجانی از دو کاندیدای اصلاح طبل بود. خامنه ای می دانست که در صورت پیروزی موسوی و یا حتی کروبی دوباره به رهبر نمایشی بدل خواهد شد و او این بار این را تحمل نمی کرد.
سپاه نیز به هیج وجه در نظر نداشت گلوگاه های قدرت نظامی و اقتصادی را که در این چهار سال بدست آورده بود از دست بدهد.
چه باید می کردند ؟ ( باید یادآوردی کنم که کنار زدن پورمحمدی و تلاش برای وزارت کردان و بعد انتخاب بودار محصولی مقدمه ای برای تقلب در انتخابات بود )

حتی تا پیش از انتخابات تلاش ناامیدانه احمدی نژاد برای تخریب نامزد های اصلاح طلب از با استفاده حمله به رفسنجانی سودی نداشت. شاید این مناظره ها اصولا برای احمدی نژاد طراحی شده بود که همه دیدیم تاثیر آن برعکس بود.

باقی داستان را هم که همه می دانند. استراتژی دروغ بزرگ و تقلب بزرگ برای خفه کردن صدا ها و استفاده از سلاح فرمان رهبری هم کاربرد خودش را از دست داد و با یک دندگی موسوی و کروبی که قدرت خود را از قدرت ملت می گرفتند نظام را با بحرام هویتی روبرو کرد و نظام را در جهان و در داخل کشور به عنوان نظامی دروغ گو.. امنیتی و متقلب معرفی کرد.

حالا راه خروج از بحران چیست ؟

آیا با فشار مردمی و جهانی حکومت عقب نشینی می کند و رهبر با بیرون راندن احمدی نژاد از صحنه سیاسی سعی در باز یافتن محبوبیتش( که نداشت ) می کند ؟

بعید به نظر می رسد

آیا تنها راه آرام کردن مردم دادن آزادی های سیاسی اجتماعی است که آرامش را در طول ریاست جمهوری سید محمد خاتمی برای نظام به ارمغان آورده بود ؟

این به نظر من تنها راه حلی است که بظار مفبول است اما من مطمئین هستم ملت دیگر به این گزینه هم راضی نخواهد شد

راه حل سوم حکومت کودتایی مانند حکومت کره شمالیست...

که این راه حل هم در دراز مدت نتیجه منفی می دهد.

نتیجه : حکومت با تقلب در انتخابات تمامی پل ها را پشت سر خود خراب کرد. ایران بسوی تحول با قدمهای بلند و سریع گام بر میدارد.

۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه

یکی بود یکی نبود ( رهبر تو )






یکی بود یکی نبود غیر آقا هیچکی نبود
بدنو دست جوون از سر تا پا سرخو کبود
همه روزنامه ها شکر خدا شمرو یزید
صدای حسین حسین ملتو کس نشنید

رهبر تو رهبرتو, اون یه ملایه چلاقه
رهنمودای رهبرتو , مثل یه هش به الاغه
اگه آقات انگشتر بدست و نصف ملت ما فقیره
من از خدا میخوام که آقات سرشو بذاره بمیره

بیاد اون لحظه خدایا که دست چپ آقات هم سقط شه
تا بالاخره این ملت از دست آقات راحت شه
پس چون حالا دیگه آقات ما رو اصلا دوست نداره
پس خدا کنه که الله زیر آقا کاکتوس بکاره

چه گنه کرده ندا جز اینکه محمودو نخواست
یادمون رفته ولی حکم آقا حکم خداست
مموتی سوگول محفل مموتی عشق آقاست
چون حساب خس و خاشاک وطن , از امت آقا که سواست

ما اهل کوفه هستیم علی تنها بمونه
اینو مرکل سرکوزی حتی چاوز بدونه
علی گدا حیا کن.. رای ما رو رها کن
فلسطینو رها کن.. فکری بحال ما کن

سی ساله که سواری مفت میچری بی عاری
یروز میاد که ملت می بنددت به گاری
لباس شخصی بسیجی دیگه خطر نداره
نه کیهانو نه ایرنا دیگه اثر نداره

رهبر تو رهبر تو اون یه ملایه چلاقه
رهنمودای رهبرتو مثل یه هش به الاغه
اگه آقا انگشتر بدست و نصف ملت ما فقیره
من از خدا میخوام که آقا سرشو بذاره بمیره...

تقدیم به تمام بسیجیان و لباس شخصی ها و صد البته خود آقا دامنت افتضاحه !!