۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

استراتژی نظام ( حدس ها و گمان ها )

حکومت بر ملتی که حکومتش را مشروع نمی داند یا غیر ممکن است یا زود گذر.
بحث بر سر اینکه آیا ستاد کودتا چیزی از سیاست سرش میشود یا که خیر خودش بحث مفصلی است.
اینجا سعی دارم به راه حل هایی که نظام ولایت فقیه می تواند در پیش گیرد که شاید بتواند مشروعیت از دست رفته را دوباره بدست آورد اشاره کنم.

اولین نکته این است که در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد بوضوح نظامی شدن حکومت را شاهد بودیم. با ورود سپاه به حکومت جای برای آخوند ها تنگ شد . دولت احمدی نژاد اولین دولت بعد از انقلاب است که به یکباره خالی از ملا شد. آخرین قربانی پاک سازی دولت مصطفی پورمحمدی بود. اخبار واگذاری کارخانه جات و گلوگاه های اقتصادی به سپاه از چند سال قبل شروع شد و دخالت آشکار سپاه در تمام کشور چشمگیر بود.
به یکباره تمامی استانداران و شهرداران از درون سپاه انتخاب شدند . این خود تلاشی دیگر برای بیرون راندن آخوند ها از صحنه سیاسی بود. افشاگری های عباس پالیزدار هم کیش سپاه به آخوند ها بود و اگر نیک بنگریم در میان متحمان به هیچ وجه آخوند های حامی دولت به چشم نمی خورند. شخصیت ساختگی هاله نور بسر احمدی نژاد هم حمله ای دیگر به کاراکتر مقدس آخوند ها بود. جایی که رئیس جمهور ادعای ارتباط با امام زمان را می کند و مسخره جهان می شود قداست آخوند و ادعاهای آن ها هم زیر سوال می رود.
مخالفت (( روحانیت )) با احمدی نژاد هم به علت تخته شدن دکانشان است نه بخاطر انقلاب یا ملت و و و.

این برنامه ریزیه هوشمندانه آثار خود را بوضوح نشان داد . به همین علت اصول گران ادعا می کردند که احمدی نژاد چهار سال دیگر هم رئیس جمهور ( متخب ) باقی خواهد ماند . گاف های علی خامنه ای در توصیه به دولت برای برنامه ریزی برای پنج سال آینده و پیش گویی های عجیب و غریب جناح اصول گرا هم پیشگویی یک پیروزی تمام عیار بود.
ملتی که از اصالاح طلبان دلسرد شده بودند دیگر علاقه ای به حضور در انتخابات نداشتند و همین امر تقلب را بسیار آسان تر می کرد.
چون غیر از خاتمی اصلاح طلبان دیگر کاندیدای قدری نداشتند که سیل جمعیت را بپای صندوق های رای بکشاند و این درحالی بود که مردم دیگر حتی به خاتمی نیز امیدی نداشتند.

اما در زیر نقاب آبرو ریزی های جهانی احمدی نژاد یک روند جدید در کشور در جریان بود. همسایه شمالی ایران یعنی روسیه تارهای خود را در سرتاسر ایران پیچیده بود و کنترل خود را گسترش می داد . با استناد به شایعات حرف های این و آن از جمله نامه محسن سازگارا به خامنه ای ارتباط روس ها و رهبری ایران از روزهای آغازین انقلاب 57 بسیار خوب بود . اگر از خاطرم نرفته باشد یکبار خامنه ای در سخنان خود ادعا کرد که ملت ایران از روس ها خاطرات خوشی دارند !! آخرین تایید این نظریه را می شود در بیانیه مهدی کروبی پیدا کرد . جایی که به همسایه شمالی ایران که کسی جز روسیه نیست اشاره می کند.

روند سوم قدرت گرفتن خامنه ای بود که بعد از رهبری نمایشی در طی سال های ریاست جمهوری خاتمی و هاشمی رفسنجای به قدرت اول سیاسی تبدیل شده بود و این آن زمانی آغاز شد که سپاه با همکاری بیت رهبری با تقلب در انتخابات 84 دست رفسنجانی را برای همیشه از پست ریاست جمهوری کوتاه کردند. تقلبی که آنسال سر و صدایی بپا نکرد اما نوید یک حکومت دیکتاتور منشانه را میداد. همزمان با ریاست جمهوری احمدی نژاد فشار بر مردم و سرکوب دو چندان شد . ملتی که به آزادی های دوره خاتمی عادت کرده بودند ناگهان به سال های آغازین انقلاب بازگشتند . خامنه ای با استفاده از احمدی نژاد اینبار حکومت می کرد چون با بدنامی احمدی نژاد عملا رقیب سیاسی جدی برای خود نمی دید . فائزه هاشمی در نواری که چند روز پیش در اینترنت پخش شد این نظریه را تایید می کند .
با ریاست جمهوری احمدی نژاد خامنه ای عملا انتقام دوم خرداد را از رفسنجانی گرفت جایی که رفسنجانی برای کنار زدن ناطق نوری که مورد تایید رهبر بود پای به میدان گذاشت.

اینجا نباید یک نکته کوچک فراموش شود و آن نیز شورای نگهبان است . نقش اعضای شورای نگهبان در پروژه کودتا فراموش نشدنی است . تمامی اعضای شورای نگهبان از مخالفان سرسخت اصالاح طلبان هستند. از شیخ محمد یزدی و جنتی گرفته تا غلام حسین الهام همگی تعضای باند حکومتی هستند و با وجود چنین شورای نگهبانی عملا نمیشد انتظار انتخاباتی دیگر را داشت. خصوصا احمد جنتی که ادعا میکرد پشت سر دولت نهم حضرت مهدی ایستاده . حرفی که احمدی نژاد رواج داد اما با واکنش تند آخوند هی غیر دولتی حرف هایشرا پس گرفت.

اما حکومت دو مورد بسیار مهم را فراموش کرده بود.
یکی اقتصاد و دیگری موضوع اتمی شدن جمهوری اسلامی و عواقب آن که اثر مستقیم بر اقتصاد کشور داشت . با شروع تحریم های بین المللی بر ضد حکومت اقتصاد ایران پس رفت عجیبی کرد که آن را به مرز نابودی کشاند. کشاورزی از بین رفت . ایرانی که در اواخر ریاست جمهوری خاتمی به شکوری صادر کننده تبدیل شده بود ناگهان دوباره شدیدا به فروش نفت وابسته شد.
دولت بی کفایت احمدی نژاد قادر نبود اقتصاد را کنترل کند چون اگر چه ایران تحریم های بین المللی را در زمان جنگ هشت ساله هم تجربه کره بود اما این بار دیگر جنگی در کار نبود که حکومت بتواند با بهانه کردن آن مردم را به ایثار دعوت کند و به این ترتیب نارضایتی ها را سرکوب کند. این بحران با بحران مالی جهانی و کاهش قیمت نفت صد چندان شد .
تورم.. عدم وجود آزادی ها اجتماعی ملت را به دشمن شماره یک دولت تبدیل کرد و این در حالی بود که بیت رهبری موضع گیری خاصی نکرده بود اگرچه جلوگیری از استیضاح وزرای کابینه به تحریک خامنه ای کم کم موضع رهبر را آشکار می کرد.

ملت ایران دیگر احمدی نژاد را نمی خواست اما هنوز بدون وجود یک رقیب سرسخت امیدی به بهبود نبود. این امید با کاندید شدن میرحسین موسوی بار دیگر تقویت شد. حکومت انتظار چنین جنبش عظیمی را نداشت که نه برای موسوی بود و نه برای رنگ سبز بلکه یک مخالفت آشکار با رئیس جمهوردست نشانده رهبر بود. با ورود مهدی کروبی به صحنه انتخابات و شعار هایی که نوید میل جناحی از حکومت به تغییر برای ماندن میداد کار احمدی نژاد بسیار سخت و حتی غیر ممکن به نظر می آمد.
جنبش عظیم مردمی برای بیرون راندن احمدی نژاد تمام برنامه ریزی های حکومت را بر هم زد. حکومت به مقطعی رسیده بود که حتی اگر بر فرض موسوی یا کروبی فقط نقش عروسک خیمه شب بازی را اجرا می کردند با فشار ملتی که آن ها را به جلو میراند توانایی عقب نشینی را نداشتند. اگر چه این موضوع کمی بعید به نظر می رسد.
کروبی دل خوشی نه از احمدی نژاد و نه از خامنه داشت. موسوی از زمان جنگ و دو دوره نخسن وزیری با خامنه ای سر جنگ داشت و به روایتی پست نخست وزیری را خامنه ای بدلیل دشمنی که با موسوی داشت از ارکان حکومتی پاک کرد.

ترس دیگر خامنه ای حمایت پنهان و در عین حال آشکار باند رفسنجانی از دو کاندیدای اصلاح طبل بود. خامنه ای می دانست که در صورت پیروزی موسوی و یا حتی کروبی دوباره به رهبر نمایشی بدل خواهد شد و او این بار این را تحمل نمی کرد.
سپاه نیز به هیج وجه در نظر نداشت گلوگاه های قدرت نظامی و اقتصادی را که در این چهار سال بدست آورده بود از دست بدهد.
چه باید می کردند ؟ ( باید یادآوردی کنم که کنار زدن پورمحمدی و تلاش برای وزارت کردان و بعد انتخاب بودار محصولی مقدمه ای برای تقلب در انتخابات بود )

حتی تا پیش از انتخابات تلاش ناامیدانه احمدی نژاد برای تخریب نامزد های اصلاح طلب از با استفاده حمله به رفسنجانی سودی نداشت. شاید این مناظره ها اصولا برای احمدی نژاد طراحی شده بود که همه دیدیم تاثیر آن برعکس بود.

باقی داستان را هم که همه می دانند. استراتژی دروغ بزرگ و تقلب بزرگ برای خفه کردن صدا ها و استفاده از سلاح فرمان رهبری هم کاربرد خودش را از دست داد و با یک دندگی موسوی و کروبی که قدرت خود را از قدرت ملت می گرفتند نظام را با بحرام هویتی روبرو کرد و نظام را در جهان و در داخل کشور به عنوان نظامی دروغ گو.. امنیتی و متقلب معرفی کرد.

حالا راه خروج از بحران چیست ؟

آیا با فشار مردمی و جهانی حکومت عقب نشینی می کند و رهبر با بیرون راندن احمدی نژاد از صحنه سیاسی سعی در باز یافتن محبوبیتش( که نداشت ) می کند ؟

بعید به نظر می رسد

آیا تنها راه آرام کردن مردم دادن آزادی های سیاسی اجتماعی است که آرامش را در طول ریاست جمهوری سید محمد خاتمی برای نظام به ارمغان آورده بود ؟

این به نظر من تنها راه حلی است که بظار مفبول است اما من مطمئین هستم ملت دیگر به این گزینه هم راضی نخواهد شد

راه حل سوم حکومت کودتایی مانند حکومت کره شمالیست...

که این راه حل هم در دراز مدت نتیجه منفی می دهد.

نتیجه : حکومت با تقلب در انتخابات تمامی پل ها را پشت سر خود خراب کرد. ایران بسوی تحول با قدمهای بلند و سریع گام بر میدارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر