قلبم پر از درد است دوستان .
از دیدن ایرانی که در خون غلتیده . از دیدن قتل های ناموسی . از سرکوب و اعدام . از دیدن مجازات های اسلامی . از دیدن سرکوب کارگر و دانشجو و معلم . از دیدن جوانان هموطنم که چشم خود را بروی واقعیت بسته اند . زمانی فکر می کردم اینها نشانه جهل است و با آگاهی جهالت جای خود را به خرد خواهد داد اما این جهل با خیانت در هم آمیخته و دیگر تفکیک آنها از یک دیگر ساده نیست .
من از وطن دورم ولی قلبم آنجاست . از خواندن وبلاگ هایی که سنگ حزب الله و حماس را به سینه می زنند و در حالی برای فلسطین و لبنان شیون و زاری می کنند که فاجعه انسانی در کشور ما ابعداد تازه ای پیدا کرده است . گویی براستی آخر زمان رسیده و ما باید انتظار بیرون آمدن مهدی را از اعماق چاه جمکران داشته باشیم !!!
فقر و فحشا و بیماری... سرکوب و قتل و اعدام و سنگسار .. سانسور و اذیت و آزار . مگر چیزی دیگر از ایران بجای مانده ؟
از آنجا که من به نیکی در ذات بشر اعتقاد دارم از نوشته هایی که می خوانم بی این نتیجه می رسم که هرکس حال ایرانی زبان یا غیر ایرانی زبان چشمان خود را بروی این ظلم و ستم و بدبختی ببندد خائن است . خائن به سرزمین و ملت ایران .
جهل حد و مرزی می شناسد . بهرحال بنی آدم اعضای یک پیکرند و در اعماق ذات هر انسان نوعی بشر دوستی بچشم می خورد اما از آنجا که این روزها از این همدردی و حس همیاری کمتر بچشم می خورد و تا چشم کار می کند تعصب است و دروغ پس چنین کسانی دیگر جاهل نیستند. این افراد خائن هستند که شرف و ناموس خود را به تعصب خود می فروشند .
گذشته از تعصب روی دین و آیین مگر می شود چشم بروی ظلم و استبداد بست ؟ زمزمه ارس و خروش موج های خلیج فارس و بادی که برگ های درختان مازندران و گیلان و گلستان را نوازش می داد در میان گریه و ناله ملت ایران خفه شده اند.
در وبلاگی می خواندم که یکی از این جاهلین و یا خائنین می گفت : (( من هم آزادی ایران را می خواهم ولی اول خدا .. بعد قرآن و بعد ایران ))
این جمله خود نوعی مغلطه است ولی من به تشریح آن نمی پردازم. مشکل من با طبقه بندی خدا و قرآن و ایران است . مگر می شود ؟
مگر چنین چیزی ممکن است ؟ دهان بار کردن و اینگونه دشمنی خود را با ملتی اعلام کردن که در آن رشد کرده ای و جان و نام و شخصیت خود را مدیون ان هستی ؟
چنین افرادی آیا می دانند که ایران چیست ؟ آیا می دانند ایران چه معنی دارد ؟
ایران فقط مرزهایی جغرافیایی سرزمینی در خاور میانه نیستند . ایران سرزمین ماست . مادر و پدر و خواهر و دوستان و شهر و کوچه و خانه ما ایران است . زبان مادری ما و فرهنگ ما .. ایران شناسنامه ماست .
اعتقادات هرکس تا حدی که بر دیگری ظلمی نکنند محترم ولی اگر ایران نبود . تو نبودی و اسلام تو نبود و قرآن تو نبود و خدای تو هم نبود. چقدر دروغ و چقدر ریا . چقدر جهل و مزدوری و تعصب و ریا . مگر شما انسان نیستید .
کم کم بر من موجه می شود که چنین افرادی جاهل نیستند .. چون که جهل از صفات انسان نادان است و انسان نادان هم خود انسان است . اما آنکس که از سر تزویر و ریا چنین دهان بسخن بگشاید جاهل نیست . خائن است و خیانت را احترامی نیست . خیانت بنام هر خدایی و پیغمبری و دینی خیانت است .
از دیدن ایرانی که در خون غلتیده . از دیدن قتل های ناموسی . از سرکوب و اعدام . از دیدن مجازات های اسلامی . از دیدن سرکوب کارگر و دانشجو و معلم . از دیدن جوانان هموطنم که چشم خود را بروی واقعیت بسته اند . زمانی فکر می کردم اینها نشانه جهل است و با آگاهی جهالت جای خود را به خرد خواهد داد اما این جهل با خیانت در هم آمیخته و دیگر تفکیک آنها از یک دیگر ساده نیست .
من از وطن دورم ولی قلبم آنجاست . از خواندن وبلاگ هایی که سنگ حزب الله و حماس را به سینه می زنند و در حالی برای فلسطین و لبنان شیون و زاری می کنند که فاجعه انسانی در کشور ما ابعداد تازه ای پیدا کرده است . گویی براستی آخر زمان رسیده و ما باید انتظار بیرون آمدن مهدی را از اعماق چاه جمکران داشته باشیم !!!
فقر و فحشا و بیماری... سرکوب و قتل و اعدام و سنگسار .. سانسور و اذیت و آزار . مگر چیزی دیگر از ایران بجای مانده ؟
از آنجا که من به نیکی در ذات بشر اعتقاد دارم از نوشته هایی که می خوانم بی این نتیجه می رسم که هرکس حال ایرانی زبان یا غیر ایرانی زبان چشمان خود را بروی این ظلم و ستم و بدبختی ببندد خائن است . خائن به سرزمین و ملت ایران .
جهل حد و مرزی می شناسد . بهرحال بنی آدم اعضای یک پیکرند و در اعماق ذات هر انسان نوعی بشر دوستی بچشم می خورد اما از آنجا که این روزها از این همدردی و حس همیاری کمتر بچشم می خورد و تا چشم کار می کند تعصب است و دروغ پس چنین کسانی دیگر جاهل نیستند. این افراد خائن هستند که شرف و ناموس خود را به تعصب خود می فروشند .
گذشته از تعصب روی دین و آیین مگر می شود چشم بروی ظلم و استبداد بست ؟ زمزمه ارس و خروش موج های خلیج فارس و بادی که برگ های درختان مازندران و گیلان و گلستان را نوازش می داد در میان گریه و ناله ملت ایران خفه شده اند.
در وبلاگی می خواندم که یکی از این جاهلین و یا خائنین می گفت : (( من هم آزادی ایران را می خواهم ولی اول خدا .. بعد قرآن و بعد ایران ))
این جمله خود نوعی مغلطه است ولی من به تشریح آن نمی پردازم. مشکل من با طبقه بندی خدا و قرآن و ایران است . مگر می شود ؟
مگر چنین چیزی ممکن است ؟ دهان بار کردن و اینگونه دشمنی خود را با ملتی اعلام کردن که در آن رشد کرده ای و جان و نام و شخصیت خود را مدیون ان هستی ؟
چنین افرادی آیا می دانند که ایران چیست ؟ آیا می دانند ایران چه معنی دارد ؟
ایران فقط مرزهایی جغرافیایی سرزمینی در خاور میانه نیستند . ایران سرزمین ماست . مادر و پدر و خواهر و دوستان و شهر و کوچه و خانه ما ایران است . زبان مادری ما و فرهنگ ما .. ایران شناسنامه ماست .
اعتقادات هرکس تا حدی که بر دیگری ظلمی نکنند محترم ولی اگر ایران نبود . تو نبودی و اسلام تو نبود و قرآن تو نبود و خدای تو هم نبود. چقدر دروغ و چقدر ریا . چقدر جهل و مزدوری و تعصب و ریا . مگر شما انسان نیستید .
کم کم بر من موجه می شود که چنین افرادی جاهل نیستند .. چون که جهل از صفات انسان نادان است و انسان نادان هم خود انسان است . اما آنکس که از سر تزویر و ریا چنین دهان بسخن بگشاید جاهل نیست . خائن است و خیانت را احترامی نیست . خیانت بنام هر خدایی و پیغمبری و دینی خیانت است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر