اشعاری برای خواندن و تفکر

درطول تاريخ، ما فيلسوفان نامدار و با شهامت زيادی داشتيم که در مقابله با زاهدان ريا کار به شيوه های گوناگون واکنش نشان داده اند و هر کدام به سبک خود اين ريا و زهد فروشی را کنايه وار رو نموده اند و غير مستقيم يادآوری کرده اند که دکان شان را ببندند. از جمله آنها:

شيخی به زنی فـاحشه گـفتا: مستـی

هــــر لـحـظه بـدام دگـری پـا بستی

گفتا، شيخا، هـر آنچه گـوئـی هــستم،

آيـا تـو چنانکه مينمائی هـسـتی؟

( در وصف آخوند)

اســرار ازل را نه تو دانی و نه من

وين حرف معما نه تو خوانی و نه من

هست از پس پرده گفتگوی من و تو

چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من

(جهنم و بهشت)

قومی متفکرند در مکتـب و دين

جمعـی متحيـرند در شـک و يـقيــن

ناگاه مناده ای بر آمــد ز کمين

کای بيخبران راه نه آنست و نه این

(دین داری کورکورانه)

عمر خيام نيشابوری

بــاده نــوشـی که درو، روی و ريائــی نبــود

بهتر از زهد فروشی، که درو روی و رياست

زاهدان کاين جلوه در مهراب و منبر ميکنند

چون به خلوت ميــروند آن کار ديگر ميکنند

( آخوند بازی)

خواجه حافظ شيرازی

زاهـد کـــه درم گـــرفـت و ديـنـار

زاهـد تر ازو کـسـی بــــدســــت آر

تيـرک از در قاضی چــو باز آوردی

ديـانـت از در دگـر برون رود نــاچار

(آخوند بازی)

سعدی شيرازی

زهد با نيت پاک است، نه با جامـــه پاک

ای بس آلـوده، که پاكـــــيزه ردائـــــی دارد

(آخوند بازی)

پروين اعتصامی

با تشکر فراوان از سایت زندیق و دکتر گلمراد مرادی