
جناب آقای خامنه ای درود بر شما !!
در حالی با شما سخن می گویم که شما آن بالا نشسته اید و از جایگاه رهبر انقلاب به ما نگاه می کنید و من از اینور آب به عنوان یک جوان ایرانی با شما حرف می زنم
نمی دانم آیا این سخنان هرگز به گوش شما خواهد رسید یا خیر اما حرف دل جا و مکان ندارد
از بچگی عکس شما را در کنار مرحوم خمینی بر در و دیوار مدرسه می دیدم و رهبر رهبر می کردم . حرفی که به ما یاد داده بودند وگر نه ما نمی دانستیم رهبر کیست و چیست و از کجا آمده و حتی در تاریخ سانسور شده انقلاب هم حرف کمی از شما در میان بود
حرف حرف خمینی کبیر و رشادت های او بود . حرف حرف بت شکن بود . رهبر نایب امام با شما ظهور کرد و برای ملت آن چیز هایی را به ارمغان آورد که هرگز نمی خواست
آقای خامنه ای نظام شما سعی کرد در طی بیست و اندی سال ملت ما را به انسان های مطیعی تبدیل کند که از ترس علی بن ابوطالب یا امام حسین سر در مقابل شما ( روحانیون ) فرود بیاورند . انسان هایی که در طی روز کاری چز دعا و روز هایی تعطیل کاری جز پای منبر رفتن نداشته باشند
شما فکر کردید کشور و مردم داری به همین سادگیست . شما فکر کردید با دعای باران و دعای امام زمان برای ملت کارسازی می کنید و دانشگاه می سازید و مسک تهیه می کنید. شما فکر می کردید تا ابد با همایت دستان پشت پرده روس ها بر ملت ما سوار خواهید ماند
آقای خامنه ای.... من نمی دانم آیا در اعماق وجود شما که تظاهر و دروغ و ترس از براندازی آن را تسخیر کرده حتی ذره ای از انسانیت وجود داشته باشد یا که خیر!! ولی آیا حتی ذره ای تاریخ خوانده اید ؟
من و شما می دانیم که بهشت و جهمنمی نیست . من و شما می دانیم که تنها راه جاودانگی.. و جاودانه بودن تاریخ است . البته متاسفانه تاریخ نشان می دهد که شما و امثال شما که امامه بسر خود را مرد خدا می دانید نه به خدا اعتقادی دارید ونه به پیغمبر . نه به شریعت نه به سنت و این یک حقیقت تاریخیست
اما آیا در این سن و سال واقعا قدرت انقدر لذت بخش است که بخاطر آن جنایت می کنید ؟ واقعا دوست دارید در تاریخ در کنار هیتلر و استالین قرار بگیرید و تاریخ از شما به عنوان دیکتاتوری نام برد که چه جنایت ها که نکرد ؟
آقای خامنه ای گیرم که شما تا آخر عمر بر مسند قدرت باقی ماندید.. آیا به فکر نوادگان خود هستید ؟ آیا به فکر خامنه ای های جوان هستید ؟ آیا از خشم ملت نمی ترسید ؟ این همان خشمیست که در دوران انقلاب تر و خشک را با هم سوزاند . آیا از عاقبت فرزندان خود نمی ترسید ؟
آنچه می نویسم خط و نشان کشیدن نیست . این همان تکرار تاریخ است . شما در دل جوانان ما تخم نفرت و خشم کاشتید و این دانه ها اکنون جوانه زده اند . کاری نکنید که جوانه ای این درختان گل های خاردار شوند که جای سالم بر بدن آن انقلابی که شما بر پا کردید بجای نگذارند
انقلابی که ملت ما کرد و شما آن را به سرقت بردید دیگر سی سال است که تمام شده . شما دیگر رهبر یک انقلاب نیستید . شما سوار بر کشتی بحران زده ای هستید که ادعای ناخدایی آن را می کنید در حالی که سکان شما شکسته و کشتی با سرعت هرچه بیشتر به طرف گرداب خشم ملت می رود که رهایی از آن امکان پذیر نیست
آقای خامنه ای در ست است که در درون یک نظام سیاسی اعضای بسیاری وجود دارند و جنایات یک نظام را نمی توان به گردن یک نفر و یا چند نفر انداخت اما شما مستقیما مسئول هستید
هیچ دلیل و برهانی نمی تواند دست های شما را از خون جوانان ایران پاک کند . هیچ گاه نخواهید توانست گفت که من نمی دانستم و من نبودم . شما می دانید و خوب هم می دانید . فتوای شما در تائید به گورستان تبدیل کردن دانشگاه و گریه های مصنوعی شما بعد از فاجعه هجدهم تیر مدارک تاریخی دال بر دست داشتن مستقیم شما در ستم هایی است که بر ملت روا داشتید. آقای خامنه ای از تاریخ بترسید که تاریخ بی رحم است و خشم ملت بی رحم تر . حتی آن هایی که به خشونت اعتقاد ندارند همگی می دانند که هر چه بر شما کنند حق شماست . آقای خامنه ای مگر شیخ فضل الله نوری را ندیدی... بترسید رهبر معظم... از خشم ملت بترسید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر