۱۳۸۷ آذر ۲۹, جمعه

ایران رو به فاجعه و معمای بی غیرتی ایرانیان

کمتر ملتی اینقدر تحمل ظلم و ستم و بی احترامی را دارد.
کمتر ملتی به راحتی از کنار توهین و ناسزا می گذرد. کمتر ملتی اینقدر تاب تحمل بدبختی و نکبت را دارد .
ملتی که اینقدر به ایرانی و آیرایی بودن خود مینازد برای عقل و شعور و ناموس و خاک کشورش حتی پشیزی ارزش قائل نیست .
ملتی که در طی سی سال هرچه داست و نداشت از او گرفتند.. زندند و کشتند و بردند و خوردند .
سکوت این ملت نشانه چیست ؟ آیا هنوز کارد به استخوان این ملت نرسیده ؟
آزادی را گرفتند... هویت را گرفتند.. صدا را بریدند... حالا نان هم که نیست... این ملت برای چه زنده است ؟
دلیل سکوت این ملت برای چیست ؟ ترس.. یا فرومایگی ...
ایران بسوی فاجعه می رود و این ملت هنوز در نیافته که مرگ یک بار شیون یک بار . اقتصاد متزلزل جهانی ایران را به لب پرتگاهی میبرد که بازگشت از اعماق آن دیگر ممکن نخواهد بود .
این مرگ تدریجی مرگ تنها یک نسل نیست.. این خیانتیست که به حداقل دو نسل آینده می شود که باید تاوان بی لیاقتی و بی غیرتی نسلی را بدهند که به فرزندانش خیانت کرد و هنوز هم در خواب غفلت فرو رفته است .
حتی بنظر می رسد که خدا هم این ملت را فراموش کرده و اگر من هم خدا بودم چنین کاری می کردم چون از قدیم گفته اند از تو حرکت از خدا برکت . اما در ترافیک معنوی و اقتصادی حتی خدا هم کاری از دستش بر نمیاید . خدا مرده است . ما خدا را کشتیم .
ما خدا را کشتیم و صدها هزار بت را در برابرش قرار دادیم. بت های زیرخاکی که دهان برای بلعیدن پول های ریز و درشت ما باز کرده اند . بت هایی که در کنار هرکدام خانه فحشایی دائر شده است . بت هایی که میل و رغبت برای آزادی را از ما گرفتند. بت هایی که اعتماد به نفس را در ما کشتند و این است نتیجه کار .
متاسفانه خدا هم از پس بازار جهانی و بهران مالی جهان بر نمیاید . این شکاف عظیم در اقتصاد ایران که باعث و بانی آن در نگاه اول لحاف بسران وچادر بدوشان ولی در اصل خود ما هستیم ایران را بسوی آن فاجعه ای هدایت میکند که نتیجه اش چیزی جز جنگ داخلی و کشتار و غارت چیز دیگری نیست .
این در حالیست که دنیا بر سر خاک وطن قمار می کند و زالوهای پشمالو آخرین قطره های خون این ملت را می مکند . اما این ملت تکان نمی خرد . میبیند و میسوزد و سکوت و دیگر هیچ .
در ایران ما حریم شخصی.. آزادی بیان.. آزادی تفکر هیچ معنایی ندارند . در ایران ما جان انسان را ارزشی نیست .
این بار توجیح ما کجاست ؟ این بار دست کدام کشور استعمارگر در کار است ؟ کار روس هایت یاکارانگلیسی هاست ؟ این بار بی غیرتی و بی تفاوتی خود را به گردن چه کسی بیاندازیم ؟ آیا جز این است که از ماست که بر ماست ؟
آیا حرف منتسکیو که هر ملتی لیاقت حکومت حاکم بر خود را دارد در مورد ما هم صدق می کند ؟ آیا این حکومت الله بر زمین لایق ماست ؟ قتل.. فحشا.. سانسور..گرانی.. اعتیاد.. قتل های ناموسی.. فرار مغزها.. فروش ناموس با اجنبی... این همان بهشت برینیست که وعده اش را به ما داده اند . زمان ظهور آقا نزدیک است .....
حال و روز ما به بزک نمیر بهار میاد کمبزه با خیارمیاد شبیه است با این تفاوت که این بزک مرده است یا به عبارتی رو به قبله است !! می گویند جوامع در هنگاه بروز بحران تغیر می کنند و خود را اصلاح می کنند اما در کشور ما از تغییر و اصلاح خبری نیست ولی تا دلت بخواهد بحران است .
دکان کشتی خیلی وقت از که از دست ما در رفته و این کشتی با سرعت تمام بطرف کوه یخ پیش میرود . دنیا پیام های کمک ما را دریافت نمی کند و شاید نمی خواهد دریافت کند . برخرد با کوه یخ فاجعه ای خواهد بود جبرای ناپذیر .
در این اوضاع و احوال و در اعماق سرمای زمستان ما بدنبال بهاری هستیم که هرگز نخواهد رسید چون آتش غیرت و همبستگی که روزگاری ما را از دیگر ملت های جهان متمایز می کرد در دل های ما خاموش شده است .
ما به اجساد متحرکی تبدیل شده ایم که نه می دانیم کیستیم.. که بودیم.. و که خواهیم بود ... ما غیرت را سال هاست که از کتابهای لغت خود پاک کرده ایم...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر