۱۳۸۷ آذر ۱۴, پنجشنبه

از بی هویتی به هویت غلط

چندی پیش در وبلاگستان گشتی میزدم . من هر بار تارنمایی میبینم که موضوع آن خردگرایی و بازگشت به هویت ملیست به وجد میایم .
اما گاه گاهی غمگین هم می شوم چون با موضوعاتی برخرد می کنم که قلب آدم را بدرد میاورد .
به تارنمایی برخردم که موضوعات آن درباره ایران و هویت ملی و خلیج فارس بود . در طرف راست صفحه نشان فروهر بچم میامد و صحبت از نوروز بود.
کمی که بیشتر خواندم به موضوعی رسیدم که سخت مرا شگفت زده کرد .
دوست هموطن من در تجلیل و تمجید از علی شریعتی سخنانی از این مرد را نقل کرده بود . مردی که یکی از بزرگترین دروغ گویان تاریخ سیاست ایران بود و یکی از دلایلی مهمی که ایران بدام خرافات شیعه افتاد و علی الله ی ها و تیغ بسر زن ها دوباره جانی تازه گرفتند .
علی شریعتی کتاب های بسیاری نوشت که چیزی جز دروغ و مغلطه چیز دیگری نبودند اما جوانان ما کلام هایی از مردانی چون شریعتی و بازرگان و سروش را که جایی بر دیوار خیابانی خوانده اند نقل می کنند و از این روشن فکران دروغین استاد و مرجع تقلید ساخته اند .
جلال آل احمد ها و شریعتی ها باعث رواج بازیچه ای در دست آخوندها با نام غرب گرایی و تهاجم فرهنگی شدند . اینها باعث شدند که مردم ما باری دیگر بعد از انقلاب مشروطه پای منبری شدند .
دوستان و هموطنان... چرا بدون خواندن کتاب های این یاوه گویان آن ها را نقل می کنید. چشمان خود را باز کنید. همین ها.. امثال شریعتی و سروش و الهی قمشه ای و قرائتی باعث و بانی پایداری حکومت آخوندی و بخون و فساد و فقر و اعتیاد کشیدن کشور ما شدند.
چشمان خودمان را باید باز کنیم . روشن فکری ظاهری به فساد و گمراهی خواهد گرایید.. همان طور که روشن فکرانی همجون شریعتی و آل احمد ما را به این درد و نکبت دچار کردند .
هرکس که نامش دکتر شد روشن فکر و وطن پرست نیست.... چشمان خود را باز کنیم.
بخوانیم تا بدانیم.. بدانیم تا بمانیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر