۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

نقد اسلام و بی توجهی به سیاست

اصولا قصد من از نقد اسلام پنجاه درصد جنبه سیاسی دارد و من همیشه اعتقاد داشته ام و دارم که نقد اسلام راهگشاییست برای هدایت ملت ایران بسوی آزادی اجتماعی و سیاسی .
اسلام با شمشیر علی و الله هرگونه گرایش اجتماعی و سیاسی را گردن می زند تا استبداد کلام الله را بر جهان حاکم کند . جنبش خرد گرایی و اسلام ستیزی سالهاست که در ایران آغاز شده و آتشی که برافروخته ریشه های دین را خود بخود خواهد خشکاند اما شخص بنده انسانی دین ستیز نیستیم.
بقول استادی اگر ایران از شر استبداد آزاد می بود ما حتی یک دقیقه از زندگیمان را هم صرف صحبت در باره خرافات و داستان های بی رنگ و بچگانه دین نمی کردیم .
اسلام همان قدر به مسجد محدود است که مسیحیت به کلیسا و کیش زرتشتی به آتشکده . دین ستیزی هم راه درستی برای کم کردن سلطه دین بر عقل جامعه نیست و همان طور که بارها گفتم تنها راه مقابله و قرنطینه کردن دین فرهنگ سازیست... باری..
سیاست...
به نظر بنده که خود اطلاعات بسیار محدودی درباره شورش پنجاه و هفت دارم قیام آن سال ریشه ای عمیق در تحولات اقتصادی سیاسی جهان داشت که با بیماری سیاست گریزی در ایران پیوند خورد .
متاسفانه مردم ما در آن سال ها اطلاعات سیاسی اقتصادی بسیار کمی داشتند و همین کم آگاهی یا ناآگاهی از مسائل سیاسی و اقتصادی که صد البته استبداد محمدرضا شاه هم نقش بزرگی در این راستا ایفا می کرد باعث فریب خوردن یک ملت از یک مشت آخوند شد .
در سال های اخیر علاقه ایرانیان بخصوص جوانان به سیاست و فرهنگ آنهم از نوع ایرانی آن خوشبختانه بیشتر و بیشتر شده و جوانه های ملی گرا هر روز اینجا و آنجا شکفته می شوند که باعث بسی افتخار است اما...
آنچه ما فراموش می کنیم این است که اگر جنبش خردگرایی با آموزش و آگاهی سیاسی پیوند نخرد این خردگرایی به درد کسی نخواهد رسید.. زیرا با هر خردگرا که در جامعه جان می گیرد.. طلبه ای هم در قوم تربیت می شود و توازن قوا همیشه به سود آخوند خواهد بود .
نباید فرامو ش کرد که نقد اسلام راهیست بسوی آزادی ایران و ما نباید آنچنان در نقد و نقل اسلام غرق شویم که ایران از یادمان برود چون تعریف صدباره کشتار بی غریضه و معراج خیالی محمد و اشکالات فاحش قرآن دردی از جامعه دوا نخواهد کرد و در این میان هر روز در کشورمان عده جان می دهند و بهمین دلیل به نظر بنده ما باید در کنار خردگرایی در راه هایی سیاسی هم قدم بگذاریم و بیش از آنکه به دنبال تاریخ عرب برویم باید تاریخ خود را بشناسیم که نکبت آن دست کمی از نکبت تاریخ عرب بعد از اسلام ندارد .
مشکل بزرگ ایرانیان در کنار خرافات عدم همبستگی ماست . ایرانی جماعت گویی حتی ذره ای هم احساس وحدت و یکپارچگی در خون و وجودش نیست . ما ایرانیها در همه جای دنیا حتی در کشورمان از هم گریزانیم و بقول معروف آبمان با هم در یک جوب نمی رود و بهمین دلیل در برابر حمله هر بیگانه ای شکست خورده ایم . از حمله اعراب گرفته تا حمله مغول ها و افغان ها تا حملع دوم اعراب به ایران .
ما حتی در خارج کشور هم که تشکلات و احزاب آزادی عمل دارند با هم یکی نیستیم و گویی همه عضو همان احزاب کلیشه ای نیم قرن گذشته یعنی مشروطه خواهان جبهم ملی و مصدقی ها و سلطنت طلبان هستند که خود این چند حزب هم آبشان با هم در یک جوب نمی رود و همین باعث شده که جمهوری اسلامی در اپزیسیون ایران چیزی جز یک عده خروس جنگی که نه با او بلکه با یکدیگر سر جنگ دارد نبیند و از آن حراسی به دل راه ندهد و سی سال مملکت را بخاک و خون بکشد بدون اینکه در برابر کسی پاسخ گو باشد .
از آن جا که از یک عده پیر خروس جنگی توقع زیادی جایز نیست ما جوانان خود باید تکانی بخود بدهیم.
این جا بحث بر سر این نیست که چه کسی بیاید .. بحث بر سر آن است که باید شر جمهوری اسلامی از سر کشور ما کم شود . بیایید بیشتر سیاسی باشیم تا ضد دین که البته و صد البته نقد اسلام هم نوعی سیاست است و تا موقعی که از شر حکومت دینی آزاد نشویم نقد اسلام ادامه خواهد یافت اما امروز وقت بع سرعت می گذرد و ما ممکن است قربانی سیاست بازی های سران رژیم و کشورهایی که امروز ظاهرا در برابر آن ایستاده اند شویم .
جنبش خردگرایی امروز باید به جنبش آزادی خواهی برضد حکومت اسلامی تبدیل شود . ما ملت بخصوص جوانان باید یکدیگر را پیدا کنیم و در جمع کارکردن را یاد بگیریم که خود بگونه ای تقویت توانایی های همکاری با دیگران است که از شرط های نخست تشکیل شدن یک حزب سیاسی است . ما را با مغلطه سیاست چیز کثیفیست و یا سیاست پدر و مادر نمی شناسد گول زده اند تا بتوانند در غیاب احزاب و فعالان سیاسی از ملت کولی بگیرند . وجود احزاب از شرط های اساسی دمکوراسیست و کسانی که دم از سکولاریسم و جمهوری خواهی و یا دولت فدرال می زنند باید و باید معنای همه این اصطلاحات را هم بدانند.. چون انوقت است که می توانند در بوجود آمدن ان تلاش کنند .. وگرنه با نقد تراژدی کربلا برای هزارمین بار دردی از ملت ما دوا نمی شود.
خردگرایی باید پایه اصولی داشته باشد و چنین اصلاحات فرهنگی فقط و فقط از راه آموزش و فرهنگ سازی برای کودکان قابل اجرایند و تنها شرط آن آزادی در پی از بین رفتن حکومت اسلامیست .
بیایید برای یک بار هم که شده اتحاد سیاسی داشته باشیم چون وقت تنگ است و هنگامی که اولین بمب اتمی در ایران متولد شود آزادی و حتی امید به آزادی برای همیشه در ایران خواهد مرد .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر