۱۳۸۷ تیر ۲۳, یکشنبه

‫حالا یکی یکی را کشت

‫دوستی برایم خاطره ای را بازگو می کرد که روزی در محضر چرند و پرند گویی آخوندی حاظر بود . این مردک در مورد رجایی و مجاهدین زرت و پرت می کرد و می گفت « لعنت خدا بر اون رجایی که این بیچاره رجوی رو کشت » . یک ریشو که کنار دستش نشسته بود چندین بار به او گفت که بابا رجوی رجایی را کشت... چند ‫بار که آن مردک در میان حرف این برغاله پرید آخوندما خشمگین شد و فریاد زد... « ای با با... خوب حالا یکی رو کشت بزار به کارمون برسیم...»
‫خوب راست می گوید این مردک... یکی یکی را کشت... ما برای چاپیدن اینجاییم نه برای آگاهی دادن॥ هرچند از جاهل هم می شود آگاهی گرفت?.. بعععععععععععع

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر