یاران یاران منشینید خموش
ایران بر سایه ی دار است منشینید خموش
زیر ساتور تبهکاران است منشینید خموش
در کشور ما سرب سوزان است پاسخ گر بپرسی از عدالت
هر ره دیگر بود مسدود جز راه رذالت
................................
یاران دلم گرفته ... یاران حالم خراب است... رویای آزادی وطن... سراب......نقش بر آب است
این سکوت چیست ؟ این ترس چیست ؟ این زندگی در نکبت... این دست و پا زدن در ذلت برای چیست ؟
کوروش کجاست... داریوش کیست.. بابک هم که مرد..پس این سرزمین از آن کیست ؟
چرا کسی نیست که بگوید از این وطن ؟ ایرانیان کجایید ؟
هر روز که میگذرد حال و هوای زندگی سیاسی این حقیر ابری تر و بارانی تر می شود . دیگر لحظه ای نیست که با شنیدن نام ایران غم تمام وجودم را فرا نگیرد . صفحه های تارنما ها و مجلات و روزنامه ها و تلویزیون ها صحنه سلاخی و کشتار یک ملت بدست استعمارگران عرب نماییست که بویی از انسانیت نبرده اند .
صحنه اعتیاد و فقر و بدبختیست.. صحنه قتل های ناموسی و فحشاست .
صحنه فرمانروایی ضحاکان پیریست که مغزهای جوانان این مرز و بوم نان صبحانه و خوراک شام شبشان است .
حساب دشمن با ما روشن است ... با دوستان و دشمنان در نقاب دوست چه کنیم ؟
و ای وای از این افشین و نوادگان او . ما از این افشین و افشین ها بیشتر آسیب دیدیم و می بینیم که از دشمن خون خوار.
صحنه سیاسی ایران .. البته ایرانیان خارج از کشور.. صحنه جنگ و جدال پیرمردهاییست که هنوز در ایران سی چهل سال پیش زندگی می کنند و در ایران فقط و فقط نام شاه و مصدق و بختیار و غیره و ذالک را می بینند .
این خاطیان مرتجع که بدبختی و ذلت این ملت از آنهاست در آنسوی مرزهای وطن اشغال شده توسط عرب برای خود رویای بازگشت به وطن را قاب کرده و بدیوار زده اند . درمیان این بظاهر وطن دوستان که جملگی سنجاق ایران به کت و شلوار خود می زنند از خبرنگار و فیلسوف گرفته تا ارتشی سابق و دکتر و مهندس.. هیچکدام ندای آزادی سر نمی دهد . گویی با واقعیت دهشتناک حکومت الله بر سرزمین آریایی ما کنار آمده اند .
از این بظاهر اپزیسیون نه تنها چیزی بیرون نیامد که هیچ .. مردم را به بازی گرفتند . این ها از هم اکنون در انتظار انتخابات بعدی ریاست مزدوری حکومت دینی هستند و گویی فراموش کرده اند که با هر روزی که از عمر ننگین سی ساله این حکومت می گذرد جوانانی اعدام می شوند.. دخترانی به فحشا کشیده می شوند... پسران و دختران ما به دام اعتیاد کشیده می شوند .
خوشبختانه من انسان واقعیت گرایی هستم و می دانم که تغییر یک روزه نیست اما این بدان معنا نیست کع سکوت اختیار کنیم . امروز در خارج از کشور چیزی بنام اپزیسیون وجود خارجی ندارد . عده ای بیکار.. گاه گاهی دور هم جمع می شوند. سرود ای ایران سر می دهند.. دسب بر قلبشان می گذارند و دیگر هیچ .
من که به شخصه نفهمیدم اپزیسیون کیست و چیست . اگر اپزیسیون را در چند برنامه یک ساعته در فلان کانال ماهواره ای جستجو می کنید سخت در اشتباهید . اپزیسیون این نیست .
آن کسانی که از خود بنام اپزیسیون و آژادی خواهان یاد می کنند عده ای برنامه ساز هستند که برنامشان برای ما تکراری شده. بی علت هم نیست که جنبش دانشجویی با اینها آبشان در یک جوب نمی رود .
کافیست دفتر اینترنت را ورق بزنید تا بحقایق جدید و جالبی در مورد این به اصطلاح اپزیسیون پی ببرید .
من هیج وقت از اشخاص نامی به میان نمی آورم و هدف من تضعیف نام اپزیسیون نیست اما باید واقعیت گرا بود . همان طور که خود را از دام خرافات اسلام بیرون کشیدیم باید رویای کمک از اپزیسیون خارج را هم کنار بگذاریم چون از فسیل های شصت هفتاد ساله جز جنگ شاهی مصدقی بختیاری جبهه ملی کاری دیگر بر نمی آید .
سرنوشت ایران در دست ما جوانان است .
دوستان ننشینید خموش... ننشینید خموش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر