۱۳۸۷ مرداد ۲۴, پنجشنبه

The Domino Effect


در انگلیسی پدیده دومینوواکنش های زنجیره واری هستند که با یک اتفاق آغاز می شوند و پایه و بنای یک سیستم را تغییر می دهند .
یعنی با تغغیر دادن و یا عوض کدن یک بخش از سیستم تمامی سیستم بهم می ریزد یا تغییر میابد.
در برنامه های رایانه ای نیز چنین است که تغییر یک ویرگول باعث بهم خوردن تمام برنامه خواهد شد. چنین بخثی در مورد آفرینش هم صدق می کند . از آنجا که کار خداوند بدون نقص است با برهم زدن این نظان می توان به خیلی حقایق پی برد.
قرآن از نظر اسلام و مسلمانان کتابیست بی نقص حال آنکه با اعمال پدیده دومینو می توان ثابت کرد که چنین نیست . هر قطعه از دومینو که فرو میریزد واکنش های زنجیره ای دارد. این واکنش ها هم در جایی پایان میابند ولی مطلب مهم بر هم خوردن سیستم است .
قرآن دینیست که ازانجیل دین عیسی و تورات موسی و آیین بت پرستی به وجود آمده است.(خود قرآن بارها و بار ها تاکیید میکند که عیسی و موسی پیامبران او هستند ) این کتاب ها سنگ های دومینویی هستند که به قرآن به عنوان سنگ آخر ختم می شوند. اگر این سنگ ها فرو ریزند قرآن نیز بر زمین خواهد خورد.

هر نمونه ناقصی از تورات یا انجیل دومینوی اول را لغزش خواهد داد .

1. در کتاب تورات سلیمان پیلمبر دین بنی اسرائیل است و در قرآن از کمتر کسی به اندازه او تمجید شده است .

به مقاله زیر دقت کنید

داستان سلیمان نبی ودزد یدن ملکه سبا آمده درکلام الله

آله دال فک

15\اسفند ماه/2711

پنجم مارس 2004

آگاهی سر آغاز آزادی است

سوره بیست وهفتم (النمل)آیه زیر14

وهمانا ما به داود وسلیمان مقام دانش عطا کردیم که(بشکرانه) آن گفتند

ستایش وسپاس الله را که مارا بر بسیاری از بند گان باایمانش فضیلت وبرتری عطا فرمود(15)وسلیمان که وارث ملک داود شد(ومقام سلطنت وخلافت یافت)بمردم گفت که مارا زبان مرغان آموختند وازهرگونه نعمت عطا کردند این همان فضل وبخشش آشکار است (ازالله متعال) 16 وسپاهیان سلیمان ازگروه جن وانس ومرغان هرسپاهی تحت فرمان رییس خود دررکابش حاضرآمدند 17 تاآنجا که به وادی مورچگان رسید موری(پیشوای موران) چون جلال سلیمان وسپاه عظیم آنان مشاهده کرد گفت ای مورچگان همه به خانه های خوداندرروید مبادا سلیمان وسپاهش ندانسته شما را پایمال کنند 18 سلیمان از گفتار مور بخندید وگفت پروردگارا مرا توفیق شکر نعمت خود که به من وپدر من عطا فرمودی عنایت فرما ومرا به عمل صالح خالصی که تو به پسندی(اگرچه خلق نپسند ند) موفق بدار ومرابه لطف ورحمت درصف بند گان (خاص) شایسته ات داخل گردان 19 وسلیمان (ازمیان سپاه خود) جویای حال مرغان شد (هد هد رادرمجمع مرغان نیافت به رییس مرغان عقاب گفت) هد هد کجاشد که به حضور نمی بینمش ؟ بلکه بی اجازه من غیبت کرده است ؟(20چنانچه بدون عذر بی رخصت غایب شده) همانا اورا به عذابی سخت معذب گردانم یاآنکه سرش را ازتن جداکنم یاکه برای غیبتش دلیلی روشن (وعذرصحیح بیاورد)

21 پس از اندک مکثی هد هد حاضرشد وعذری موجه وحجتی درست آورد ) گفت من به چیزی که تو ازآن درجهان آگاه نشده ای خبریافتم وازملک سبا بطور یقین تورا خبری مهم آوردم 22 همانا درآن ملک زنی را یافتم که بر مردم آن کشور پادشاهی داشت و به آن زن هر گونه( دولت ونعمت وزینت ) امور دنیوی عطا شده بود و علاوه براینها تخت با عظمتی داشت 23

آن زن را با تمام رعیتش یافتم که الله را از یاد برده وبجای الله خورشید را میپرستید ند وشیطان اعمال زشت آنان را درنظرشان زیبا جلوه داده وآنها رابکلی ازراه الله بازداشته تاهرگز به حق هدایت نیابند 24 والله را که ( نوراو در آسمان وزمین)هرپنهان(درظلمت عدم) را بعرصه ظهوردرآورده وبرنهان وآشکار خلق آگاه است پرستش نکنند (25 در صورتیکه ) الله یکتا که جز او اللهی نیست پرورد گار عرش باعظمت است ( وبلکه بی نهایت وتنها سزاوار پرستش اوست)26 سلیمان هد هد را گفت باید تحقیق کنم تا صدق کذب سخنت را دریابم (این آیه دلیل است که انسان باید تحقیق نکرده سخنی را تصد یق نکند وتکذیب هم نکند) 27 اینک نامه مرا به جانب آنان بر وباز شو تا بنگری پاسخ چه میدهند 28 (چون هد هد نامه را از منقار در بر بلقیس افکند بشگفت آمد ومهرنامه را بگرفت وبد قت مطالعه کرد (آن را بسیار مهم یافت ) بلقیس( روبه رجال دربارش کرده و) گفت نامه بزرگی به من رسیده است 29 که آن نامه از جانب سلیمان وعنوانش بنام الله بخشنده مهربان است 30 (وبعد چنین نگاشته) که برمن برتری مجویید(وازفرمانم سرمپیچید) وتسلیم امر من شوید 31

آنگاه به مشورت گفت ای رجال کشور شما به کار من رای دهید که من تا کنون بی حضور شما به هیچکار تصمیم نگرفته ام 32 رجال ملک به او اظهار داشتند که ما دارای نیروی کامل ومردان جنگجوی مقتدری هستیم لیکن اختیار باشما به صلح وتسلیم یا به جنگ وخلاف به فکر روشن چه فرمایی 33

بلقیس گفت پادشاهان چون به دیاری حمله آورند آن کشوررا ویران سازند و عزیزترین اشخاص مملکت را ذلیل ترین افراد میگیرند ورسم وسیاستشان بر این کار خواهد بود34 (صلاح اینست که)حال من هد یه ای برای آنان بفرستم تا ببینم فرستاد گانم از جانب سلیمان پاسخ چگونه آرند 35

چون فرستادگان بلقیس بحضور سلیمان رسیدند( به هدیه آنها اعتنایی نکرد ) گفت شما خواهید که مرا به مال دنیا مد د کنید ؟ آنچه الله به من از ملک ومال بیشمار عطا فرموده بسیاربهتر ازاین مختصر هدیه شماست آری شما مردم دنیا خود بد ین هدایا شادشوید(مرا ازاین متاع فانی پشیزی در نظر نیاید36

ای فرستاده بلقیسیان با هدایا بسوی آنان باز شو که من لشکری بیشمار که هیچ با آن مقاومت نتوانند کرد برآنها میفرستم و آنهارابا ذ لت وخواری از آن ملک بیرون میکنم ( مگر آنکه به د ین توحید والله پرستی بگردند37

توجه شگفتا اللهی که میتوانست بر سلیمان چنان نیرویی ببخشد وزبان همه پرند گان را به او بیاموزد تابا بهره گیری از جاسوسی پرنده ای بنام هد هد بتواند زنی بنام بلقیس پاد شاه کشورسبا را برباید که به یکتاپرستی وادارد 0چرا این خرد را به خود بلقیس نداد تا یکتا پرستی رادریابد وتاج وتخت خودش رابه دست سلیمان بربادندهد.؟

اللهی که میتواند به پرنده ای بنام هد هد توان یکتاپرستی و آنچنان خرد و هوشیاری بدهد تا او خودسرانه از اسراییل به سر زمین سبا پرواز کند وبه کاخ پادشاهی بلقیس راه یابد کاخ پادشاهیش رابازد ید وازااندیشه ستاره پرستی او ومردم کشورش آگاه گردد وبه سلیمان گذارش دهد آیا بهتر نبود که بخود بلقیس به اندازه آن هد هد خرد یکتا پرستی میداد تا از بیدادگری سلیمان درامان باشد ؟

بگذریم از این گونه داستانهای پوچ وبی سروته که درقرآن بسیاردیده میشود. آیا میتوان از الله پرسید که تیره بنی اسراییل پیرو یهوه خدای خود بودند یا پیرو الله تازیان ؟

آیا امروز هم یک تن یهودی پیرو الله درسراسر جهان پیدا میشود که الله به آن دل خوش داشته باشد؟

دزد یدن بلقیس ملکه سبا با فرمان سلیمان

آنگاه سلیمان رو به حضار بارگاه کرد وگفت کدام یک تخت بلقیس را پیش از آنکه تسلیم امر من شود خواهیدآورد؟ (چون اعجازم مشاهده کند ازروی ایمان تسلیم شود)38 (ازآن میان ) عفریت جن گفت من چنان برآوردن تخت او قادر وامینم که پیش از آنکه تو از جایگاه قضاوت خود بر خیزی آنرابه حضورآورم (یعنی کمتر از نصف روز میتوانم تخت با عظمت بلقیس را نزد تو حاضر کنم واز جواهر ونوامیس آن دست خیانت نبرم39 )

وآنکس که به علم کتاب الهی دانا بود(یعنی آصف برخیا 0خضر یاسلیمان که دارای اسم اعظم وعلم غیب بود) گفت من پیش از آنکه چشم بر هم زنی تخت را بد ینجا آورم (وهماندم حاضر نمود)

چون سلیمان سریر را نزد خود مشاهده کرد گفت این توانایی از فضل الله من است تا مرا بیازماید که نعمتش را شکر میگویم یا کفران میکنم وهرکه شکر نعمت حق کند شکر به نفع خویش کرده ، همانا الله (از شکر خلق بی نیاز وبر کافر هم لطف عمیم) کریم ومهربان است40

آنگاه سلیمان گفت تخت بلقیس را (به تغییر شکل وهیأت) بر اوناشناس گردانید تا بنگریم که وی سریر خودرا خواهد شناخت یا نه؟(یعنی آزموده شود که او زنی است حقیقت بین و نظرش به عالم حقایق ولایق پیشوایی است یا چون دیگر زنان به فریب صورت شکل ورنگ مغرور وبرای ریاست نا لایق است) 41

هنگامی که بلقیس آمد از او پرسید ند عرش تو چنین است؟ وی گفت گویا همین است وما ازاین پیش بدین دانا وتسلیم امر الله بود یم42-وبلقیس را پرستش غیر الله (مانند آفتاب وسایراجرام علوی) از الله پرستی باز داشته واز فرقه کافران (مشرک) بشماربود43

آنگاه بلقیس را گفتند که اینک در ساحت این قصر داخل شوئ چون کوشک را مشاهده کرد (از فرط صفا وتلو لو) پنداشت که لجه آبیست وجامه از ساق پا برگرفت وگفت این قصری است ازآبگینه صاف(ازآن د ستگاه باعظمت نبوت وسلطنت به حیرت آمدو)گفت بارالها سخت(درگذشته) برنفس خویش ستم کردم واینک با رسول تو سلیمان تسلیم فرمان پروردگارعالمیان گردیدم(تا از تقصیرات گذشته به لطف خود درگذری)؟

سوره هشتم(ص)درآیه زیر33 چنین آمده است : وما سلیمان رادر مقام امتحان آوردیم وکالبدی بر تخت وی افکندیم برخی مفسران گفتندیعنی د یوی را بجای او برتخت بنشاند یم وبرخی گفتند چون گفت من بر بستر صد زن خویش وارد شوم تا صد فرزند یابم ونگفت (انشا الله) بخواست الله وذکر مشیت الهی نکرد( الله از همه زنانش یک جسد بی جان برای او بوجود آورد ولذا متذ کر شد) وباز بدرگاه الله توبه وانابه کرد 34 عرض کرد بارالها به لطف کرمت از خطای من درگذر ومرا ملک وسلطنتی عطا فرما که پس از من احدی لایق آن نباشد که تو ای الله تنها بخشنده بی عوضی 35

ما هم باد را مسخر فرمان او کرد یم تا به امرش هرجابخواهد روان شود36 و دیو وشیاطین راهم که بناهای عالی میساختند واز دریا جواهرات گرانبها می آوردند نیز مسخر او کرد یم37 و دیگر شیاطین را که ( در پی اضلال خلق بودند ) بدست او درغل وزنجیر کشید یم38 این نعمت سلطنت وقدرت اعطایی ماست اینک بی حساب به هرکه خواهی عطا کن واز هرکه خواهی منع 39او نزدما بسیارمقرب ونیکو منزلت است ؟؟

با ارجگذاری بر سلیمان یکی از پادشاهان بنی اسراییل که سرو ده های عاشقانه دل انگیزی در تورات دارد بیگمان همه خوانند گان خواهند دریافت که این افسانه سراپا دروغ بسیار نزد یک است به داستان خاله سوسکه بچه های ایرانی که باور بر آن بهیچروی باخرد برابری ندارد .

سلیمان چگونه میتوانسته است زبان ده ها گونه پرنده از گنجشک،کبوتر،زاغ، کلاغ، کبک، غرغاول، هد هد ،بلبل ،قناری، فاخته، تیهو، مگس، مرغ، بوقلمون، غاز، ارد ک، باز، شاهین، وووهمچنین زبان جن، دیو،عفریت، شیاطین را هم بیا موزد وبا همه هم سخن بگوید، چرا؟ وانگهی هستی دیو وجن وعفریت وشیاطین آمده در قرآن تا به امروز به استواری نرسیده تا چه رسد به سخن گفتن با آنا ن که از الفبای سخنگویی با آنهاهم کوچکترین رد پایی در دست نیست همانگونه که درباره زبان پرند گان پیشینه ای در دست نیست؟

اگر همه ناباوریهای بد ور ازخرد را باور کنیم ، باد که اندام وزبان ندارد تا گوش به فرمان کسی باشد 0از سوی د یگر پادشاهی باشکوه چون سلیمان چگونه می پذ یرفت که برای فراخونی گنجشکها سدای جیک جیک وبرای غاز واردک سدای غارغار وبرای فراخوان مرغ و اردک سدای قد قد ازگلو بیرون دهد همچنین برای دیگر پرندگان که برباور من این توهینی است از سوی الله برسلیمان پادشاه پیرو یهوه .

با اینهمه پرند گانی که میتوانستند سدایش را بشنوند بد ورش گرد می آمد ند که اگر در این میان سروکله بازهای شکاری پیدامیشد هریک از ترس جان به سوراخی پناه میبردند و سلیمان میماند باچند باز شکاری ، واین به همان زبان زدی میماند که علی میماند با حوضش.

با اینکه در هر آیه ای از این داستان ناپذ یرفتنیهای چشمگیری نهفته است که برای کوتاهتر شدن نوشته به همین اندازه بسنده گرد ید امید وارم خوانند گان بیشتر توجه کنند وناپذ یرفتنیهارا دریابند.

چنانچه چشم وگوش بسته خرد را هم زیر پا بگذاریم و همه این افسانه های چولای آمده درقرآن را باور کنیم اگر از هد هد یک سخن چینی بهره سلیمان گردید تا بلقیس ملکه سبا را برباید با دیگر سپاهیان گنجشک ومرغ و غاز اردک ومگس وو کجای جهان رامیتوانست بگیرد؟

سراپای این افسانه مسخره وخنده آور نیست ؟ آیا میتوان چنین خرافاتی راکلام آسمانی دانست؟.

پرسش من از همه استادان دانشگاهها ودانشمندان وکسانیکه خودرا روشنفکرمینامند وبه قرآن سوگند یاد مینمایند وهم برای آمرزش روان پدرو مادرخودمیخوانند0اینست خواندن کدام بخش ازاین داستان برای آمرزش روان مردگان شما سودمند است وکدام بخش آن بدرد یاد نمودن سوگند میخورد؟.

از آیت الله هایی که بافتوای آنها مردم ایران به چنین گمراهه ای کشیده شده اند میخواهم به من پاسخ دهند خواندن کجای این گونه نوشتارهای بیهوده آمرزنده روان مردگان است وکجای آن ارزش ادای سوگند دارد؟ با امید بربیداری وبهره گیری از خرد.

چون داستان سلیمان وملکه سبا درتورات نیز آمده است باهم نگاهی به تورات می افکنیم وسپس به داوری می نشینیم.

کتاب اول پادشاهان 10

باب دهم

وچون ملکه سبا آوازه سلیمان را درباره اسم خداوند شنید آمدتااورابه مسائل امتحان کند. پس باموکب بسیارعظیم وباشترانی که به عطریات وطلای بسیار وسنگهای گرانبها بارشده بود به اورشلیم وارد شده بحضورسلیمان درآمد وباوی ازهرچه دلش بود گفتگو کرد. وسلیمان تمامی مسائل را برایش بیان نمود وچیزی ازپادشاه مخفی نماند که برایش بیان نکرد.

وچون ملکه سبا تمامی حکمت سلیمان رادید وخانه ای راکه بنا کرده بود. وطعام سفره او ومجلس بندگانش ونظام ولباس خادمانش راوساقیانش وزینه ای راکه به آن به خانه خداوندبرمی آمد روح دراودیگرنماند. وبه پادشاه گفت آوازه ای که درباره کارها وحکمت تودرولایت خودشنیدم راست بود . اما تانیامدم وبه چشمان خودندیدم اخبار راباورنکردم واینک نصفش به من اعلام نشده بود .حکمت وسعادتمندی توازخبری که شنیده بودم زیاده است. خوشابه حال مردان تو وخوشابه حال این بندگانت که به حضورتوهمیشه می ایستندوحکمت تورامی شنوند .

متبارک بادیهوه خدای تو که برتورغبت داشته تورابرکرسی اسرائیل نشانید. ازاین سبب که خداوند اسرائیل راتابه ابد دوست میدارد تورابرپادشاهی نصب نموده است تاداوری وعدالت رابجا آوری. وبه پادشاه صدوبیست وزنه طلاو عطریات ازحدزیاده وسنگهای گرانبهاداد ومثل این عطریات که ملکه سبا به سلیمان پادشاه داد هرگزبه آن فراوانی دیگرنیامد . وکشتی های حیرام نیز که طلاازاوفیر آوردند چوب سندل ازحدزیاده وسنگهای گرانبهاازاوفیر آوردند . وپادشاه ازاین چوب سندل ستونهابه جهت خانه خداوند وخانه پادشاه وعودهاوبربطها برای مغنیان ساخت ومثل این چوب سندل تا امروزنیامده ودیده نشده است . وسلیمان پادشاه به ملکه سبا تمامی اراده اورا که خواسته بود داد سوای آنچه سلیمان ازکرم ملوکانه خویش به وئ بخشید پس او بابندگانش به ولایت خویش توجه نمودورفت.

من کاری به درستی یا نادرستی خود داستان ندارم. پرسش اینست اللهی که برابر سوره دوم(البقره) آیه 86 میگوید من تورات را به موسی عطا کرده ام وقران رانیز کلام خودش میداند. چرا یک داستان رادرقرآن بدانگونه ودرتورات بدینگونه آورده است که کوچکترین شباهتی باهم ندارند؟

آیا بااین بن مایه استوار این الله ازدروغگویان بزرگ نیست ؟ درهمان هالیکه ملکه سبا سلیمان راپیرو یهوه میخواند وسلیمان نیزبرابرتورات . کتاب اول پادشاهان30باب سوم آیه های 6-7میگوید(والآن ای یهوه خدای من توبنده خودرابجای پدرم داود پادشاه ساختی..وهمچنین درباب پنجم آیه 4 وباب هشتم آیه های 12-15-18-20-23-25ودههاآیه دیگریهوه راخدای خود میداند.بویژه درآیه23 باب هشتم میگوید ای یهوه خدای اسرائیل .خدائی مثل تو نه بالادرآسمان ونه پائین برزمین است وبرای یهوه خانه تلائی ساخته ونامی ازالله نبرده است.چگونه الله اورا فرستاده ای ازفرستادگان خود میداند؟

اگر الله خودرایهوه هم میداند پس چرا یک داستان رادردوکتاب خود. دوگونه نمایانده. آیابه روشنی دروغ نگفته است؟.

داوری باخوانندگان است.

با ارج فراوان پاینده ایران برافراشته باد درفش کاویانی سرخ وزرد وبنفش

میبینیم که قطعه اول دومینو بر زمین افتاد..
فرضیه...

چه کسی دروغ میگوید ؟
قرآن یا تورات..

اگر قرآن راست می گوید پس تورات دروغ گفته در نتیجه بار دیگر قرآن دروغ گفته چون از توران با نام کتاب الهی یاد کرده.
اگر تورات راست می گوید پس قرآن دروغ گفته... چرا خداوند در کتاب خود بد رونویسی می کند و یا حرف راست را نمی زند...


اینک نگاهی به انجیل
مقاله ای از یک مسلمان

کي از کساني که از مسيحيت به اسلام گرويده و مدارج علمي بالايي در اسلام ومسيحيت دارد مي گفت اگر مي خواهيد لذت قران خواندن را درک کنيد روزي دو صفحه کتاب مقدس بخوانيد وبعد دو آيه قران. مقايسه ايندو شما را مبهوت قداست و زيبايي کلام خدا خواهد کرد

يکي از مواردي که بين قران و کتاب مقدس فرق ميگذارد معرفي انبياي الهي است

در اسلام پيامبران در مقام دريافت و ابلاغ وحي و عمل معصومند و عصيان و گناه در آنها راه ندارد علاوه بر اينکه به خاطر داشتن صفات برتر اخلاقي و انساني وبه خاطرنهايت بندگيشان خدا آنان را به اين مقام منصوب کرده و از گنجينه دانش خود بهرمند نموده است اما در يهود و مسيحيت پيامبران فقط در دريافت وحي معصومند و در عمل امکا ن صدور هر گناهي حتي کفر ازآنها وجود دارد. براي ما که در فرهنگ اسلامي رشد يافته ايم قداست پيامبران اصلي مسلم است و از شنيدن هر گونه زشتي که به آنان نسبت داده شود شگفت زده و ناراحت مي شويم

اگر در کتاب مقدس که شامل تورات و اناجيل و کتابهاي مورد اعتماد مسيحيان و يهوديان است فقط عصمت را از پيامبران نفي کرده بودند خود مايه تاسف بود چه رسد به اينکه افعال و صفات زشتي را به آنان نسبت دهند که براي افراد عادي زشت و خجالت آور است

در زيرمختصرا به مقايسه قداست پيامبران از نظر قران و کتاب مقدس مي پردازم اما به خاطر شرم از بيان زشتيهاي منسوب به پيامبران فقط نشاني آنها ذکر مي کنم

1-در مورد زنان حضرت سليمان(هزار زن ) و کفر او رجوع کنيد به کتاب اول پادشاهان باب يازدهم

اما در قران از سليمان چنين وصف شده است « براي او نزد ما مقامي ارجمند و سرانجامي نيک است » ص40 « ما سليمان را به داود بخشيديم. چه بنده خوبي! چرا که بسياربه سوي خدا بازگشت ميکرد (و به ياد خدا بود) » ص 30 همچنين قران از آيه 15 تا 44 سوره نمل سخنان حضرت سليمان مبني بر شکر نعمتهاي خدا و اظهار بندگي را بيان کرده است آيات 30 تا 40 سوره ص نيز بيانگر فضايل حضرت سليمان است همچنين آيات78و 79 سوره انبياء

2-در مورد زناي داوود و طراحي قتل اوريا مراجعه کنيد به ساموئل دوم باب 11

اما در قران آمده « وما ازجانب خود فضيلتي بزرگ به داود بخشيديم (به کوهها وپرندگان گفتيم ) اي کوهها وپرندگان همصدا با او به ذکر خدا مشغول شويد و آهن را برايش نرم کرديم » سبأ 10« بنده ما داود را به ياد آر که بسيار قدرتمند بود و بسيار به سوي خدا باز مي گشت » ص 17 همچنين د رآيات زير نيز نام حضرت داود با احترام برده شده است - بقره 251- انعام 84 - نساء163 - اسراء 55 - انبياء89 و 78 - ص از 22 تا 26

3-درمورد فريبکاري ودروغ گويي يعقوب رجوع کنيد به سفر پيدايش باب 27

اما در قران حضرت يعقوب وپدرانش را اينگونه ستوده اند« بندگان من ابراهيم و اسحاق و يعقوب را به ياد آر که دستاني (قدرتمند ) وچشماني (بينا) بودند » ص45« يعقوب از جانب ما صاحب علم شده بود اما اکثر مردم نمي دانند »يوسف 68 «ما به ابراهيم اسحاق ويعقوب را بخشيديم وهمه از بندگان شايسته خدا بودند » انبيا 72 دراين آيات نيز مي توانيداوصاف سليمان را ببينيد انعام 84 - مريم 49

4-در مورد شراب خوردن لوط و زنا با دو دختر خود در حال مستي مراجعه کنيد به سفر پيدايش باب 19آيه 30

اما قرآن لوط را اينگونه ستوده است«قوم لوط گفتند لوط و پيروانش را از ديار خود بيرون کنيد چرا که آنها مردماني هستند که مي خواهند پاک باشند » 56نمل –در آيات زير نيز مي توانيد سر گذشت حضرت لوط واوصاف نيک او را ببينيد شعراء 161تا 175 - عنکبوت 26 - هود 76تا 83 - حجر 61تا 77 -در مورد ترس و بي غيرتي اسحاق مراجعه کنيد به سفر پيدايش باب 26آيه 7
در مورد ترس و بي غيرتي ابراهيم مراجعه کنيد به سفر پيدايش باب 12 آيه 11 تا آخردر اين بخش ابراهيم در سفر به مصر از ترس جان، همسر زيباي خود را به عنوان خواهر خود معرفي مي کند وبه اين ترتيب فرعون مصر ساره را به خانه مي برد وچون به بلايا گرفتارمي شود ابراهيم را سرزنش مي کند که چرا نگفتي ساره همسر توست ومارا به گرفتاري مبتلا کردي بيا دست همسرت را بگير و برو



فرضیه...

چه کسی دروغ میگوید ؟
قرآن یا انجیل..

اگر قرآن راست می گوید پس انجیل دروغ گفته در نتیجه بار دیگر قرآن دروغ گفته چون ازانجیل با نام کتاب الهی یاد کرده.
اگر انجیل راست می گوید پس قرآن دروغ گفته... چرا خداوند در کتاب خود بد رونویسی می کند و یا حرف راست را نمی زند...


و دومینوها فرو میریزند...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر