۱۳۸۷ شهریور ۳, یکشنبه

خدا ناشناس ( بی تعصب بخوانید )






از آزاد مرد بزرگ ایران زمین علی اکبر سعیدی سیرجانی

خبر داری ای شیخ دانا که من

خداناشناسم، خدا ناشناس

نه سربسته گویم دراین ره سخن

نه ازچوب تکفیردارم هراس

زدم چون قدم ازعدم در وجود

خدایت برم اعتباری نداشت

خدای تو ننگین و آلوده بود

پرستیدنش افتخاری نداشت

خدائی بدینسان اسیر نیاز

که برطاعت چون توئی بسته چشم

خدائی که بهر دو رکعت نماز

گه آید به رحم و گه آید به خشم

خدائی که جز در زبان عرب

به دیگر زبانی نفهمد کلام

خدائی که ناگه شود در غضب

بسوزد به کین خرمن خاص وعام

خدائی چنان خودسر و بلهوس

که قهرش کند بی گناهان تباه

به پاداش خشنودی یک مگس

ز دوزخ رهاند تنی پرگناه

خدائی که با شهپر جبرئیل

کند شهرآباد را زیرو رو

خدائی که در کام دریای نیل

برد لشگر بیکرانی فرو

خدائی که بی مزد و مدح و ثنا

نگردد به کار کسی چاره ساز

خداییست بیچاره، ورنه چرا

به مدح و ثنای تو دارد نیاز!

خدای تو گه رام وگه سرکش است

چو دیوی که اش بایدافسون کنند

دل او به”دلال بازی” خوش است

وگرنه “شفاعتگران” چون کنند؟

خدای تو با وصف غلمان و هور

دل بندگان را بدست آورد

بمکر و فریب و به تهدید و زور

به زیر نگین هرچه هست آورد

خدای تو مانند خان مغول

“بتهدید چون کشد تیغ حکم

ز تهدید آن کارفرمای کل

“بمانند کر و بیان صم و بکم”

چو دریای قهرش بر آید بموج

نداند گنه کاره از بیگناه

به دوزخ فرو افکند فوج فوج

مسلمان و کافر، سپید وسیاه

خدای تو اندر حصارریا

نهان گشته کز کس نبیند گزند

کسی دم زند گربه چون وچرا

به تکفیر گردد چماقش بلند

خدای تو با خیل کروبیان

بعرش اندرون بزمکی ساخته

چو شاهی که از کار خلق جهان

به کار حرمخانه پرداخته

نهان گشته در خلوتی تو بتو

به درگاه او جز ترا راه نیست

توئی محرم او که از کار او

کسی در جهان جز تو آگاه نیست

تو زاهد بدینسان خدائی بناز

که مخلوق طبع کج اندیش توست

اسیر نیاز است و پابند آز

خدائی چنین لایق ریش توست

نه پنهان نه سربسته گویم سخن

خدا نیست این جانور، اژدهاست

مرنج از من ای شیخ دانا که من

خدا ناشناسم اگر”این” خداست .


---------------------------------------


شرح حال علی اکبر سعيدی سيرجانی، اديب، پژوهشگر و نويسنده ايرانی در تاريخ بيست آذر ماه هزار و سيصد و ده در سيرجان متولد شد.
با وجود ادعای کمال خرازی سخنگوی وقتِ جمهوری اسلامی در مقابل مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر ديدار سيرجانی با خانواده آنها تا زمان وفات وی در زندان موفق به ملاقات وی نشدند. وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در ۴ آذر ماه ۱۳۷۳ مرگ او را در روزنامه های رسمی اعلام نمود. درست همان زمانی که جهان آزاد آخرين مهلت برای نشان دادن سعيدی سيرجانی توسط جمهوری اسلامی اعلام کرده بود.
مطابق اعترافات اميرفرشاد ابراهيمی و شواهد آشکار، سعيدی سيرجانی در تاريخی ميان نيمه تير ماه ۱۳۷۳ تا آذر ماه همان سال به دست عوامل وقتِ وزارتِ اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسيد شد. ماه های آخر زندگانی جسمی او در اسارت جمهوری اسلامی گذشت. بی هيچ تماسی با دنيای آزاد. او در ۲۴اسفند ماه هزار و سيصد و هفتاد و دو، ساعت ۹ بامداد از خانه خارج شد. غروب پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۷۲ دستگيری او بدست جمهوری اسلامی در روزنامه ها درج گشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر