۱۳۸۷ تیر ۱۴, جمعه

‫امید در نا امیدی

۳۰ سال .. ۳۰ سال گذشت و ایران هنوز در بند است . آنگاه که فکر می کردیم زمان آزادیست تیری امید ما را در هم شکست و من بار دیگر دریافتم که واقعا از ماست که بر ماست . این خودبینی و وطن فروشی ما با ما چه کرده . نور امیدی که در خرداد در دل ما تابید خاموش شد . ۱۸ تیر در راه هست . بزرگترین سالگرد مقاومت ملت ایران سکوت همه جا را فرا گرفت ه. حرف از مقاومت بدون خطر است . حرف از چراغ زدن و بلو توث است ... آقایان کجای کارید ؟ کدوم چراغ و کدوم بلوتوث . از کدام امنیت برای مردم حرف می زنید ؟
‫جوانان ما را این آخوندهای بی پدر و مادر و این بسیجی ها و لباس شخصی ها می زنند و می کشند و می دزدند و می برند ... هر روز ناموس ما را به سرغت می برند . جوانان ما را معتاد می کنند و به زندان می اندازند و به دار می کشند. از کدام امنیت حرف می زنیم ؟ در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ ده ها جوان ایرانی کشته شدند.. به زندان افتادند و آواره شدند و حکوت مثل سگ ترسید . حالا شما دکان مردم دوستی و امنیت مردم باز کرده ای کرده اید . بی پدر و مادرها شما بیرون گود نشسته اید و بانمکی می کنید. پیرهای خرفت . از آنکس که ادعای رهبری نمی کند داد و آهی نیست . از آنکه ادعای رهبری می کند و ببخشید هیچ گهی نمی خرد ... از اینان دل ما خون است.. ایرانیان ... ایران را رها نکنید ... جوانان ما را رها نکنید.. آینده ما را رها نکنید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر